باسمه تعالی
پاسدار و معلم شهید سیداکبر هاشمی فرزند حاج سید حسین متولد ۱۳۴۳/۶/۹ در روستای امین آباد در خانواده ای از سادات جلیل القدر متدین و مبلغ اسلام و قرآن دیده بجهان گشود شهید تحصیلات خود را تا اخذ دیپلم دامه داد و در هنرستان تهران مشغول بتدریس نیمه وقت شد و نیمه وقت دیگر را در پلاستیک سازی در بازار تهران مشغول بود شهید هاشمی جوانی مودب، متدین و انقلابی به انجام امور مذهبی و شرکت در جلسات مذهبی و هیئتهای عزاداری و زنجیرزنی و نماز جمعه و جماعت مقید بود و شرکت میکرد فردی بود که امور خود را کاملا مستقل انجام میداد و بهیچ کس نیاز عادی نداشت همراه با مردم انقلابی تهران در کلیه راهپیمائیها شرکت میکرد شهید بحضرت امام و روحانیت متعهد و مبارز علاقه داشت و در وصیت نامه خود سفارش میکند که امام را دعا کنید و بفرامین و دستور او گوش فرا دهند و عمل کنند و او را تنها نگذارید شهید در زمینه الکترونیک برق در هنرستان شهید بهشتی تهران یک جعبه ابزار فلزی کشوئی و یک چکش و رادیو و دستگاه کوچک پخش رادیو ساخت و در زمینه هنری در خطاطی نیز بی بهره نبود در ماه مبارک رمضان در پادگان امام حسین (ع) آموزش دوره بسیج را گذراند که تاثیر زیادی روی روحیه او گذاشت و مصصم برفتن جبهه گرفت و عازم جبهه گردید ابتدا بعنوان بیسیم چی در گردان هجرت از لشکر محمد رسول (ص) مشغول خدمت بود ولی در هنگام عملیات بعنوان آرپی چی زن داوطلب گردید و در حین عملیات در تاریخ ۶۱/۷/۹ در غرب کشور بدرجه رفیع شهادت نائل آمد جنازه پاکش را به امین آباد حمل و در هنگام تشییع پدر شهید برای مردمی که برای تشییع آمده بودند سخنرانی جالبی نمود از جمله اظهار داشت که شهات ارث آباد و اجدادی ماست و باعث افتخار ما میباشد .
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
من طلبنی و جدنی و من وجدنی عرفنی و من معرفتی احبنى و من احبنى عشقنی و من عشقنی
عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلى ديته و من على ديته فانا ديته
انکس که مرا طلب کند مییابد و آن کس که مرا یافت میشناسد و هر کس مرا شناخت دوستم میدارد و هر کس مرا دوست داشت به من عشق میورزد و هر کس به من عشق ورزید به او عشق می ورزم و به هر کس عشق ورزیدم او را میکشم و آنکس را که بکشم خونبهایش واجب است و آنکس که خونبهایش بر من واجب است پس من خودم خونبهایش هستم
پدر و مادرم :
اکنون که قلم به دست گرفته ام و میخواهم اثری از خود بعد از مرگ برجا گذارم که شاید با خواندن آن زندگان را بیداری اندکی بخشم و متوجه قیامت و خدا کنم . وای مردم خدا همانطور که وعده داده است اگر خدا را طلب کنید و از جان او را بخواهید آن مراحل پیدا میشود که عاشق خدا میشوید و خدا عاشق شما میشود که هنوز در خم کوچه طلب خدا مانده ام و هنوز در جستجوی
خدایم که نه در جستجوی خدا و من کوچکتر از آنم بلکه در جستجوی نشانه های خدا. مردم : بخدا اگر میخواهید شخصیت انسانی خود را کامل کنید و خدا را پیدا کنید بیائید جبهه که این وصيت من است به شما مردم و دوستان و بدانید مردم که اگر من شهید شدم آن شبی که شهید شدم و به خدا برسم همان شب دامادیم است و شما هم آن شب را شب دامادیم بدانید چرا که
الفائزون الذين هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئک هم و سخنی دیگر با همه مردم که مرا ببخشند و حلال کنند اگر به آنها از جانب من آزاری رسیده یا حرف و رفتار نابجایی داشته ام مرا ببخشند تا شاید خدا هم با جود و کرمش مرا ببخشد و باشد که شب شهادتم از شب دامادیم هزار درجه بالاتر باشد و آن شب رسیدن به لقاء خداست و این است فوز عظیم در پایان به تمام دوستان و آشنایان و هر کس که مرا میشناسد بگویم که شما را به خدا دست از امام نکشید و مبادا در اطاعت او سستی از خود نشان دهید که اطاعت او اطاعت از زمان است دیگر اینکه امام را در دعاها فراموش نکنید و برای من حقیر نیز طلب مغفرت کنید .
پدر و مادرم مرا ببخشید که در دوران زندگی برای شما سودی نداشته ام و حتی قدردانی هم از زحمات شما نکرده ام و حق فرزندی را شاید ادا نکرده ام ولی شما را به خدا مرا عفو کنید و از من راضی باشید که بهشت زیر پای والدین است .
برادران و خواهرانم :
از زحماتی که برای من کشیده اید قدردانی میکنم و امیدوارم که با صبر خود پیام مرا به امت حزب الله برسانید و بردبار باشید که انسان جاودان و همیشه زندگی نمی کند .