پاسدار و دانش آموز شهید علی اکبر سلطانی فرزند خداداد در سال ۱۳۴۶ در بابوکان از توابع شهرضا در خانوادهای مستضعف و متدین دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در بابوکان و شهرضا به اتمام رسانید و به اخذ دیپلم موفق شد. شهید سلطانی جوانی مؤدب ، با ایمان و انقلابی در تظاهرات با دیگر دانش آموزان شرکت فعال داشت و به امام علاقه فراوان داشت، وقتی سخنان امام از تلویزیون پخش میشد با دقت به آنها گوش میداد و تا آنجا که میتوانست به آنها عمل میکرد. خصوصیات اخلاقی او متواضع ، آرام و متین به همه از کوچک و بزرگ سلام میکرد و به همه احترام میگذاشت مخصوصاً والدین خود در انجام اوامر الهی بسیار حساس بود و حتی از خردسالی نماز میخواند و قبل از سن تکلیف روزه می گرفت و در برابر گروهکهای ضد انقلاب قاطع بود و تا میتوانست آنها را هدایت میکرد در غیر این صورت در برابر آنها از اسلام و جمهوری اسلامی حمایت و طرفداری مینمود. چهار مرتبه به جبهه رفت در منطقه والفجر هشت ،کربلای ۴ و ۵ و جزیره مجنون انجام وظیفه نمود تا اینکه در تاریخ ۶۷/۵/۲۲ در منطقه دارخوئین به درجه
رفیع شهادت نائل آمد.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
اشهد ان لالہ إلا الله و اشهد ان محمد رسول الله
ببوسم دست ای مادر که پروردی مرا آزاد
بیا با با تماشاکنی که فرزندت شده داماد
به حجله میروم شادمان ولی زخمی به تن دارم
بهجای رخت دامادی لباس خونین به تن دارم
آرزو داشتم بدنم تکه تکه شود و هر تکه ای از بدنم در کربلایی همچون کربلاهای جنوب و غرب ایران از بدنم جدا شود و مفقود گردد.
پس از حمد و ثنای پروردگار جهان و با سلام بر انبیا روشنگران راه بشر ، مخصوصاً پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (ص) و با سلام برائمه و معصومین خصوصاً یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) و با سلام بر نایب برحقش امام خمینی و با سلام بر کلیه مسولین متعهد جمهوری اسلامی و با سلام و درود بر شهدای گلگون کفن اسلام خصوصاً شهدای انقلاب حسینى تا انقلاب مهدی و با سلام و درود بر مفقودین ، اسرار و جانبازان و رزمندگان پرتوان و سلحشور اسلام.
انسان وقتی که به مرحله بلوغ می رسد وظایفی بر عهده دارد بایستی تحقیق کند تا این وظایف را به نحواحسن انجام دهد و برای خود یک نظام فکری خوب و مستقل انتخاب کند. من به عنوان یک فرد مسلمان یک نظام فکری و عقیدتی که همان اسلام است را پذیرفته ام و باید تمام زندگیم را بر اساس این نظام فکری پیاده کنم.
فعلاً که دنیای اسلام در ایران خلاصه شده است و این کشور اسلامی مورد هجوم دنیای کفر قرار گرفته به عنوان اینکه اسلام را قبول کرده ایم و مسلمانیم بنا به دستور و امر ولی فقیه و مرجع تقلید خودمان امام خمينی به جبهه آمده ام و به گفته امام عزیز مان جنگ را تا رفع فتنه از جهان ادامه خواهیم داد و از امت شهید پرور میخواهم همانطوریکه تاکنونم در صحنه بوده اند باز هم در صحنه باشند و گوش به فرمان امام امت و مسئولین جمهوری اسلامی باشند و در نماز جمعه ها شرکت مداوم داشته باشند.
دانشجویان عزیز و گرامی هر چند کوچکتر از آنم که شمارا نصیحت کنم، وی تذکر ضرر ندارد. شما دانشجویان همیشه در صحنه بوده اید و خواهید بود از شما استدعا دارم همانگونه که در تمامی صحنه ها حضور داشته اید و مشت محکمی بر دهان یاوه سرایان بودهاید.
همچنان در صحنه بمانید.
پدر و مادر عزیزم هر چند در این مدت عمرم برای شما کاری انجام نداده ام ولی مگر در برابر مسئولیتی که خدا بر دوشم گذاشته چه کاری انجام داده ام که برای شما انجام نداده ام. می دانم که داغ من دومین داغی است که شما میبینید، ولی چه میشود کرد اسلام در خطر است.
شما اگر میخواهید بر حافظ .خون شهدا باشید پشتیبان ولایت فقیه باشید
برادران عزیز و گرامیم از شما انتظادارم بعد از شهادت من الگوی شما امام حسین (ع) باشد ما را به تقوا سفارش میکنم.
خواهران عزیزم : نمی خواهم در شهادت من گریان باشید. از شمامی خواهم که بعد از شهادت من الگوی شما حضرت زینب(س) باشد.
و شما با تربیت صحیح و اسلامی فرزندانتان ادامه دهنده راه من باشید.
در آخر از تمامی دوستان و آشنایان برایم حلالیت بطلبید.
نماز و روزه قضا زیاد دارم برایم بهجا آورید.
دیگر حرفی برای گفتن ندارم و سخن را با قطعه ای از معلم شهید دکتر علی شریعتی به پایان می برم.
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
تا خواب خفتگان را آشفته و آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را
خدایا خدایا کا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
رزمندگان اسلام پیروز شان بگردان
برادر شما علی اکبر سلطانی