باسمه تعالی
پاسدار شهید رحمت الله نصیری فرزند عبدالرسول در بهمن ماه ۱۳۳۷ در شهرضا در یک خانواده مستضعف مسلمان مذهبی چشم بجهان گشود با پایان رسانیدن تحصیلات ابتدایی پدر خود را از دست داد برای تامین مخارج روزها کار میکرد و شبها به تحصیل ادامه میداد در سال ۱۳۵۶ بخدمت سربازی رفته در سال ۵۷ بطور مخفیانه در مراسم مردمی علیه نظام طاغوت شرکت میکرد با فرمان امام مبنی بر تخلیه سربازخانه ها از خدمت قرار کرد و به جمع مردم پیوست بعد از پیروزی انقلاب خدمت سربازی را تمام کرد و با شروع جنگ تحمیلی بطور داوطلب به بسیج رفت و پس از آموزش مقدماتی به جبهه رفت مدتها در جبهه بود تا اینکه بر اثر اصابت ترکش مجروح گردید و پس از بهبود نسبی مجددا به جبهه رفت و در عملیات فتح المبین شرکت کرد چند روزی از این عملیات پیروزمند گذشته بوده به خانواده اش اطلاع دادند که فرزند شما شهید شده جنازه ای با نام و مشخصات ایشان همراه با دیگر شهید دیگری در گلستان شهدای شهرضا بخاک سپردند بعد از چهار روز عزاداری و مراسم که توسط مردم و خانواده برای او انجام شد خود شهید از اهواز تماس تلفنی با منزل گرفت و با برادر خود که بطور کلی شو که شده بود صحبت کرد وقتی مشخص شد که او زنده است از او خواسته شد که برای برطرف شدن ناراحتی و شک و شبهه سریعاً به شهرضا بیاید که با استقبال مردم و خانواده پس از دو روز به شهرضا آمد و مدتها در شهر و حتی استان بحث مردم را در رابطه با شهید از جبهه برگشته بود که بعداً مشخص شد که شماره پلاک او با برادر دیگری اشتباه شده بود در سال ۶۱ بعضویت رسمی سپاه پاسدران شهرضا درآمد و بعنوان فرمانده گردان جهت آموزش عالی پیاده بشیر از رفت و پس از آن ازدواج کرد و با شروع عملیات والفجر چهار بعنوان فرمانده گردان شرکت کرد و در تاریخ ۶۲/۷/۲۸ در ارتفاعات شیلر بر اثر کالیبر نیروی عراقی به قلب او بدرجه رفیع شهادت نائل آمد و برای
دومین مراسم تشییع و تدفین عزاداری انجام شد .
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم الذين يقاتلون في سبيلا … و الذين كفرو و يقاتلون في سيبل
الطاغوت فقاتلوا اولياء الشيطان ان كيد الشيطان كان ضعيفا
سلام بر انبیا ، اوصيا ائمه طاهرین و امام مهدی منجی عالم بشریت و سلام بر نایب بر حقش امام خمینی این ابراهیم زمان این بت شکن قرن ابر مرد زمان این قامت ایستاده که مانند جدش حسین (ع) در برابر ظلم و ستم مستکبران و قدرتهای بزرگ ایستاده و یکقدم بعقب برنمیگردد سلام بر شهیدان از صدر اسلام تاکنون از کربلای حسین (ع) تا کربلای ایران و سلام بر امت همیشه در صحنه و سلام بر مادرم که با هزار زحمت مرا بزرگ کرده و در راه خدا قربانی کردی سلام بر خواهرم که با حجاب خود و با صبر خود و با مهربانی خود و با بیان خود درسی همچون درس زینب بر مردم خواهد داد مادرم خواهرم برادرم و دوستانم امیدوارم که این سلام آخر مرا بپذیرید اینک که در بین شما نیستم میدانم که هر کدامتان چه احساسی دارید و امیدوارم احساس شما از روی صداقت و برای خدا باشد و ذره ای غم و اندوه بخود راه ندهید زیرا آنکس که بر من جان و حیات داد اکنون جانم را خریده و من هم با کمال میل جانم را فروختم و باز میگردم بسوی او انا الله و انا اليه راجعون . الحال که به جبهه میروم و پای در چکمه میکنم و سینه دشمن را نشان میگیرم نه بخاطر كينه و خصم بلکه برای احیای دین و صدور انقلاب است و از خدای بزگ میخواهم که مرا یاری کند تا در راه او گام بردارم و تمام وجودم در راه او باشد و در این راه که میروم بر گلوله ای که به پیکرم میخورد بیاد خدا پایداری و تحمل و مقاومت میکنم اما سخنی دارم با شما دوستان و آشنایان هر چند که من قابل آن نیستم که به شما پندی یا نصیحتی دهم سخن من این است که همیشه سعی بر حاضر و ناظر داشتن خداوند در اعمال و رفتار خویش داشته باشید و بدانید که رمز فلاح و رستگاری دراظهار عبودیت به پیشگاه الله میباشد زیرا پیامبر گرامی اسلام رسالت عظیم خود را در این جمله کوتاه الهی خلاصه فرموده قولوا لا الله الا الله تفلحوا ای کسانیکه پوینده راه اسلام هستید خود میدانید که تنها اسلام است که موجب سعادت بشر میشود سعی کنید که در تبلیغ آن بکوشید ای امت مسلمان ای پویندگان راه اسلام هرگز امام را تنها نگذارید رهبری که کمله وجودش انسجام بخش اسلام و توده عظیم امت اسلامی و مستضعفین جهان میباشد . مادرم راهی که انتخاب نمودم با شناخت بود و راهی است که در آن باید برای استحکام بخشیدن به نظام جمهوری اسلامی از خون و جان مایه گذاشت و اگر در این راه افتخار شهادت نصیبم شده تنها به آرزوی دیرینه ام رسیده ام زیرا رسالت مکتب با چنین است اگر خونی ریخته شود و نهال اسلام بارور نگردد پس چگونه اسلام گسترش یابد در پایان از کلیه دوستان میخواهد که او را دعا کنید .
رحمت اله نصیری