حسین در مرداد ماه سال ۱۳۴۵ در روستای اسفرجان پا به عرصه وجود نهاد وی از اوایل کودکی طعم تلخ فقر و تنگدستی را در زندگی احساس می کرد ولی دارای استعداد خوبی بود پدرش او را به مدرسه فرستاد و پس از مدتی او توانست قلبش را از نور قرآن روشن کند و زبان را به تلاوت آیات قرآن باز کند و از آنجایی که وضعیت زندگی او از نظر رفاهی و مالی در حد بسیار پایین بود نتوانست به تحصیل علم و فراگیری دانش ادامه دهد لذا بعد از ۷ سال درس خواندن ترک تحصیل کرد وجهت کمک به خانواده و امرار معاش مشغول کارگری شد وی که دوران رشد اصلی زندگیش را همراه با پیروزی انقلاب طی میکرد با شروع جنگ تحمیلی ابر قدرتها توسط دشمن بعثی عراق به خیل رزمندگان اسلام پیوست و با پیوستن به سپاه پاسداران جهت خدمت مقدس سربازی در تاریخ ۱۳۶۴/۵/۲۲ برای آموزش نظامی به پادگان غدیر اصفهان اعزام گردید و بعد از طی کردن ۴۵ روز آموزش به جبهه ها جهت مصاف با دشمن اعزام شد حسین در طول مدتی که در جبهه ما حضور داشت دوبار به مرخصی آمد و دو مرتبه به جبهه ها می رفت تا عرصه را بر صدامیان تنگ کند و جای خالی یارانش را در سنگر پر نماید تا اینکه در عملیات والفجر ۸ چون شیری غرید و تعدادی از دشمنان اسلام را به درک واصل کرد و خودش هم با پشت سر گذاشتن امور دنیوی سعادت اخروی را خرید و در سپیده دم مورخه از ۶۴/۱۲/۱ در حالی که قلبش مملو از عشق به خدا و ائمه اطهار بود و در سرش شوق دیدار و زیارت کربلا بود مورد اصابت گلوله بعثیون کافر قرار گرفت و به آرزوی آخروی خود که همان شهادت در راه خدا بود رسید و زندگی سرشار از رحمت و شفقت حسین به پایان رسید و زندگی جدیدی را در کنار شهدای کربلا و دیگر شهدای اسلام شروع کرد روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
وصیت نامه
به نام آنکه بود نبودنم و زیستن و مرگم و هستی و نیستیم از برای رضای اوست و با درود و سلام خدمت یگانه منجی عالم بشریت حضرت امام زمان (عج) و نائب بر حقش حضرت امام خمینی مدظله عالی و با درود و سلام خدمت کلیه ائمه بزرگوار مخصوصا حضرت آقا امام حسین ابن علی (ع) سالار شهیدان که به ما درس شهادت و ایثار و از خود گذشتگی در راه دین را به ما پیروان راهش آموخت و با درود و سلام خدمت کلیه خانواده های معظم شهدا از صدر اسلام تا عملیات بدر و خیبر و غیره و سلام و درود خدمت کلیه رزمندگان جبهه های حق علیه باطل و با درود و سلام خدمت شما خانوداه گرامیم حال که دارم این وصیت نامه را مینویسم و چند ساعتی دیگر برای رفتن به خط مقدم برای پیکار کردن در راه دین خدا آماده میشوم از خداوند باری تعالی خواهانم که اولا به کلیه لشکریانش چنان نیرویی عطا نماید تا بتوانند کلیه دشمنان درمنش مخصوصا صدام و صدامیان را از بین ببرند و آنها را به نابودی بکشاند و خداوند این عملیات را به پیروزی کامل رساند و از خداوند متعال خواهانم که اگر بناست در این عملیات شهادت نصیبم شود آن فیض عظیم را به معنای اصلی کلمه نصیبم گرداند و امیدوارم که بتوانم با ریختن خون خود در پای درخت اسلام این درخت را آبیاری کرده و بارورش گردانم. باری خانوده گرامیم از شما انتظار دارم که در مرگ من اشک نریزید و اگر میخواهید گریه ای کنید برای حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و علی اکبر حسین و شهیدان کربلا و کربلاهای ایران گریه نمائید و در مرگم تا آنجا که میتوانید لباس عزا به تن ننمائید بلکه بر تن خود لباسی کنید که میخواستید آن را در مجلس عروسیم به تن نمائید چون من با رسیدن به این فیض عظیم به بزرگترین آرزوی خودم رسیده ام و اگر شما معنای واژه شهادت را میفهمیدید هرگز برایم ناراحتی نمی کردید از شما می خواهم که همواره پشتیبان رهبر عزیزمان و دنباله روی آن حضرت و مطیع دستورات آن بوده و باشید و هر کجا فریاد مظلومی را شنیدید که داشت به او ظلم میشد برای یاریش به پا خیزید و او را یاری کنید و همواره دین خدا را یاری کرده و مسئله جنگ را در اهم امور خود قرار بدهید و همواره پشتیبان رهبر و علمدار دین بوده و باشید .
حسین دهقان