اکبر باغستانی فرزند نعمت الله متولد سوم تیر ماه ۱۳۴۵ شمسی در هونجان شهرضا دیده به جهان گشود. میزان تحصیلات وی تا دوم راهنمایی بود او در خانوادهای مذهبی و سرشار از ایمان و اعتقاد الهی پا به عرصه وجود نهاد و از دوران کودکی با نظارت والدین تحت تربیت اسلامی و آموزشهای مکتبی و عقیدتی قرار گرفت تربیت وی زمینه ساز تدین و تشرع وی در سالهای آینده زندگی شد.
وضعیت خانواده شهید از لحاظ فرهنگی غنی و از لحاظ اقتصادی ضعیف بود. پدر شهید در روستای هونجان صاحب یک مغازه بود ولی چون امورات معیشتی خانواده نمیچرخید و درآمد چندانی نداشت به شهرضا نقل مکان کردند و به بنایی مشغول شد. شهید باغستانی در سال ۱۳۵۱ وارد دبستان شد او تلاش میکرد به پدر و مادر خود کمک کند به همین خاطر تعطیلات تابستان را همراه پدرش به کارگری میرفت بلکه با این کار بتواند جزئی از کمبودهای خانوادهاش را جبران کند و مخارج تحصیلی خود را فراهم کند. در حوادث انقلاب اسلامی در راهپیماییها و تظاهرات شرکت میکرد پس از انقلاب اسلامی به عضویت بسیج درآمد وی در سال ۱۳۶۰ به عنوان داوطلب بسیجی رهسپار میدانهای جنگ و افتخار و شرف شد و به مصاف با بعثیان پرداخت وی پشتیبان سرسخت ولایت فقیه و دشمن عناصر ضد انقلاب بود به همین سبب شیفته حضور در جبههها شد بعد از اعزام به جبهه حدود ۱۵ روز توسط شهید سید ابراهیم مدنی آموزش نظامی دید و بعد وارد جبهههای نبرد علیه باطل شد و به عنوان نیروی پیاده در جبهههای جنوب به جنگ پرداخت. اولین عملیاتی که شهید باغستانی در آن شرکت کرد عملیات محرم بود پای چپ وی در این عملیات به وسیله خمپاره زخمی و در بیمارستان اندیمشک بستری شد بعد از یک ماه دوباره به خط مقدم بازگشت. ضمن اینکه دایی وی در عملیات شرکت داشت و به مقام والای شهادت نائل گشت او در آذر ماه سال ۶۵ بر اثر اصابت ترکش از ناحیه آرنج دست مجروح شد. ولی هنوز دستش التیام نیافته بود که باز همچنان راسخ و استوار اصرار بر حضور در جبههها و شرکت در عملیات داشت شهید باغستانی در راه وفاداری به میثاق خود با امام قبل از اینکه خانوادهای تشکیل دهد لبیک جهاد را تداوم بخشید. و دعوت امام مبنی بر حضور در جبههها را اجابت فرمود شهید باغستانی در تاریخ۶۵/۱۲/۷ در عملیات کربلای پنج هنگامی که فرمانده گردان خود را با بیسیم همراهی میکرد با اصابت تیری به قلبش شربت شهادت نوشید و به آرزوی دیرینه خود رسید؛ سرانجام پیکر پاک شهید باغستانی به شهرضا منتقل و در گلستان شهدای شهرضا به خاک سپرده شد. برادر وی نیز هاشم از شهدای جنگ تحمیلی میباشد.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
و لاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموا تابلو احباء ولکن لایشعرون
با سلام و درود بر امام زمان و نائب بر حقش خمینی کبیر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با سلام و درود بر شهیدان اسلام و بر تمام زحمتکشان در راه خدا و سلام بر روان پاک شهدای این انقلاب و بخصوص بهشتی عزیز و رجایی و باهنر و دستغیب،صدوقی و اشرفی اصفهانی و دیگر شهیدان گرانقدر این انقلاب و شهدایی که راه حق و حقیقت را به ما آموختند شهدائی که حق می گفتند و حق عمل می کردند و درود بر پیروان پاک شهدای این جنگ تحمیلی که برای آزادی خاک وطنشان و برای حفظ اسلام جانشان را فدا کردند و درس آزادگی و شرف بما آموختند خداوندا تو را شکر می کنیم که توفیق شهادت به ما دادی و در چنین کشوری به دنیا آمدم تو را شکر می کنم که چنین رهبری عالیقدری برای ما فرستادی و ما را از آن همه فساد به همت این پیر جماران که چشمهای تمام مسلمانان و تمام مستضعفان جهان به تو دوخته شده است نجات دادی.سرانجام همه انسانها مرگ است و همه خواهند مرد و از این دنیا خواهد رفت چه بهتر که خداوند به بنده خود توفیق شهادت بدهد از خداوند تبارک و تعالی توفیق شهادت را می خواهم که بقول امام امت ره صد ساله را یک شبه طی می کنند فقط این را می خواهم که من پا به این جبهه ها گذاشتم چونکه وظیفه شرعی من مسلمان بود که از دین و مملکتم دفاع کنم ریشه ظلم را بکنم وظیفه عموم مسلمانان این است که در مقابل ظلم بایستد و از عموم مردم می خواهم که قدر این امام عزیز را بداننداو را تنها نگذارند از خداوند تبارک و تعالی طلب عمر با عزت و سلامت برایشان. از پدرو مادرم که در طول عمرم نتوانستم جبران آن همه زحمت که برای بزرگ کردن من کشیده اند خیلی خیلی سپاسگزارم و امیدوارم مرا حلال کنید و اگر در حقتان کوتاهی کردم مرا ببخشید از خویشان و دوستان و آشنایان از همه حلالیت می طلبم.