زندگینامه شهید مجید صالح پور اکنون میان دوره و انحصار ماندهایم همچو پرندهای حیوان و بیقرار گاهی اه میکنم از اوج بر زمین میجویم از برای تو همراه و همراهی گاهی به عمق دفتر بر برگ روزگار پرتاب میشوم تا آمدن خاطره عشق و همراهی و مرگ پیدا کنم کسی را همراه میشوم از عشق با زمان تنها برای یافتن همچون تو نبودهای شاید صبور و خوب با کسی طینت و نام بلند نیک آری مجید من نها تو بودهای ناجی خوب عشق و ایثارگر برگ پر غرور و مرد افسوس که زمان درود و گذشته عمر من ر من بر سایههای ذهنم غالب شده اما بر من تو ای مسافر شهر غریب عشق ای اراده حکایت ایثار و عاطفه
تفسیر عاشقانه عشق و دین تو یک دلاوری طبق زمان همسالان میگوید و لحظهها در تندباد حوادث چون یکی پژمرده میگردد اما هیچگاه خاطره یکم شهریور ۱۳۵۱ از ذهن پاک نمیشود ی روز میلادت آنگاه که خداوند تو را چون غنچهای در بوستان خانوادهای اهل دین شکوفا نمود دوران کودکی را چون نسیمی آرام در اصفهان گذراندی و هنوز چندان آرزوهایت به دستت بود که به شهرضا رفتی
شهرضا شهر حکما شهر خاندان پدری و تو اهل تربیت و متانت و بزرگی و چون نگینی بر حلقه اقوام درخشیدی
در زمان ابتدایی تا در مدرسه آیت الله غفاری گذراند و دوران راهنمایی را در مدرسه حسینزاده و چون کودکی سرشار از ذوق و استعداد بود در هر دوره به اخذ رتبههای اول و جوایز نفیس ممتاز میگردید و با معدل ۱۹ و ۸۶ به دبیرستان وارد گردید او نیز همراه دوستانش در صف جوانان شهرضا قرار گرفت دبیرستان شهید زمانی هیچگاه باور نمیکرد که چنین جوانی با نام مقدس شهدا بر دیوارهایش بدخشد سال اول را گذراند
و در رشته درسی خود را تجربی انتخاب کرد طرح کارآموز شد و حرفه آموزی را در بیمارستان سجاد شهرضا تجربه کرد مهربانی و صفای باطن او جوانی اخته بود که هر کس او را میدید از فصاحت با او لذت میبرد دانایی و خرد در چشمان او موج میزد دینداری پاکی و خلوص آنچنان آینه وجود او را صیقل داده بود که به راحتی در حلقه دوستان شناخته میشد سال دوم دبیرستان رشته ریاضی را انتخاب کرد و همزمان با آموختن تراشکاری مشغول بود مثل همیشه در این حرفه نیز مقام اول را به دست آورد و در زمینه طرح کادر دبیرستان جایزه گرفت سال سوم دبیرستان آغاز شده بود که با خانواده راهی اصفهان گردید در اولین جلسه کنکور نام او جز قبول شدگان رشته مهندسی عمران میدرخشید اما ترجیح داد که اول باید سربازی برود برای همین سریعا خود را معرفی کرد و با هم ردیفان خود برای گذراندن دوره مقدماتی و آموزشی به اصفهان رفت و مدتی بعد به کرج منتقل گردید یگر تمام دنیا شده بود آنچنان که در نوشتههایش از جور دنیا و تنگی نفس دنیا اشاره میکرد چون قلم توانمندی داشت همیشه در خلوت خود مینوشت رازهایی را که روزگار به حکم تجربه به او آموخته بود هر از گاهی فراغتی و آرامشی به دست میآورد آن را وقف کمک به پدر میکرد گاهی پا به پای او بنایی میکرد و گاهی در رسیدگی به او حسابداری پدر دخالت میکرد و از خود جای پایی نگرفت گویی دیگر از از نزدیک مرگ را حس میکرد زیرا در تمام نوشتههایش مخاطب مغفرت مینمود و پس از حمد و ثنای حضرت داور پاکی دل و حضور ن و آسانی عیوب را ملتمسن از وی طلب مینمود دست تقدیر سرنوشتی نی شهادت را برای او رقم زد اما هیچگاه گناهش و پرداختش را از کوچه پس کوچههای شهر محو نگردید هنوز پس از سالها قاصدکها سراغ او را از خورشید میگیرند هنوز زمین تا آلودهای جای نورانی او را مثال میدهد او اینک سجادهاش را برابرها گسترانیده و با همه قاصدکها همسفر گشته جانشینی مسیر از عشق الهی گردید ه او یادش لایههای تحت دوستی در دل دوستانش به یادگار ماند اما ایمان داریم که او چون گلی در شهر نور طلوع خواهد کرد و پروازش به دور کعبه دلها تا ابد ماندگار خواهد بود
آری پرنده میپرد و پرواز را به خاطر بسیار که ماندنیترین حدیث روزگار است
en: malformed 'create-qr-code' API request. Please consider the API
documentation at http://goqr.me/api/doc/create-qr-code/
de: ungültige 'create-qr-code'-API-Anfrage. Bitte beachten Sie die
API-Dokumentation unter http://goqr.me/de/api/doc/create-qr-code/