بسمه تعالی
از زبان مادر شهید
تشکیل پرونده که فرزند این جانبه شهید مصطفی فاتحی که در سال ۱۳۳۳ به شماره شناسنامه ۱۳۲ در شهرضا به دنیا آمداشیان در همان سال های اولیه یعنی در سن 2 ساگری پدرشان را از دست دادند و من با توکل به خدا و اینکه پناهی نداشته خبر ایزد یکتا سر پرستی ایگان
و سه فرزند دیگرم را به عهده گرفتم در آن زمان فرزند بزرگم ایشال داشت و فرزند میدم که آخرین فرزندم بود یا سال بیشتر نداشت ایشان از همان بد و زندگی در فقر و قیمتی بستری برد زندگانی این شهریه به من فقر و داری سپری می شد تا اینکه ایشان کلاس بچه ابتدائی را تمام کردند و خارج هی اصفهان شدیم و چون دیگر نمی توانسته منوج زندگی دور به جسم وی که در کارخانه مشغول کار شد و خودم هم با کار کردن سعی می کردممخارج زندگیشان را تامین کنم ایشان تا زمان سربازی در مشاغل مختلف زحمت میکشید و همیشه مرا که مادرش بودم دلداری میداد به یاد خدا دعوت میکرد و همیشه با شرکت در نماز جماعت و شرکت در مجالس مذهبی مرا از خود راضی نگه میداشت و کم کم با شروع جرقههای انقلاب به فعالیت در تظاهرات و انتقال اعلامیههای حاوی از سخنان امام راحل پرداخت ۲ سال بعد از انقلاب ایشان به سن ۱۸ سالگی رسیدند و در زمان خدمت سربازی ایشان با خوشحالی تمام راهی کرمان شد دو ماه از آموزش گذشته بود که جنگ تحمیلی ایران و عراق آغاز شد و ایشان را به مناطق عملیاتی کردستان و آبادان منتقل کردند و چندین ماه میگذشت ولی هیچ خبری از وی در دست نبود حتی نامهای تا اینکه بعد از چند ماه به خانه مراجعه میکرد و معلوم میشد که در این مدت زخمی بوده
و در بیمارستان به سر میبرده و از خبر دادن به خانه امتناع میکرد تا پایان سربازی چندین بار این اتفاق تکرار شد و هر بار بعد از بهبودی کامل از مجروح شدن وی مطلع میشدیم دو ماه دیگر تا اتمام سربازی ایشان نمانده بود که وی را به مرخصی فرستادند وی در چند روزی که در مرخصی به سر میبرد مدام تاکید میکرد مرا حلال کنید این بار دیگر آخرین دیدار ماست و من دیگر بر نخواهم گشت وصیتنامه خود را نوشت و خداحافظی کرد و رخصت بعد از ۱۰ روز خبر شهادتش به ما رسید و گفتند که ایشان در گیلان غرب در سن ۲۰ سالگی به علت اصابت ترکش در سال ۱۳۶۰ ه درجه رفیع شهادت نائل شد ۹ ماه بعد جسد وی به دست ما رسید بعد از ۹ ماه جسد سوختهای که قابل شناسایی نبود به ما تحویل شد ما نیز ایشان را برای همیشه به انقلاب عزیزمان تقدیم کردیم و این تنها هدیهای بود که توانستیم در راه اسلام و انقلاب بدهیم و از این جهت خوشنود و مفتخریم