بسمه تعالی
برادر شهید مصطفی اباذری فرزند ولی اله در سال 1346 در شهرضا متولد شد. وی دوران کودکی را در آغوش خانواده خود سپری کرد و در سن هفت سالگی پای به دبستان ابتدایی گذاشت و پس از پنج سال دوران ابتدایی را با موفقیت به پایان رسانید. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در مدرسه راهنمایی ولی عصر شهرضا ثبت نام نمود و پای به راهنمایی گذاشت. با شروع انقلاب اسلامی شهید همیشه در راهپیماییها و تظاهرات شرکت میکرد. با تشکیل پایگاههای مقاومت شهری شبها را در پایگاه مقاومت محل خود به نگهبانی از دستاوردهای انقلابی میگذراند و در حین تحصیلات در اردوی آموزشی اعزام به جبهه شرکت نمود و پس از آن که آموزشش به اتمام رسید برای اولین مرتبه به جبهه اعزام گردید و در عملیات ظفرمند والفجر 4 شرکت کرد و پس از سه ماه که در جبهه به سر میبرد به شهر بازگشت و تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان شهید رجایی شروع نمود و پس از چندماه مجدداً به جبهه اعزام شد. مصطفی میگفت من میخواهم که درس بخوانم و تحصیلاتم را ادامه بدهم اما امروز جبهه و جنگ واجب تر از مدرسه و درس است درس را بعد هم میتوان خواند. بدین جهت تحصیلات خود را نیمه تمام رها نمود و به جبهه رفت. فطرت پاک و ملکوتی شهید اباذری به او اجازه ماندن در شهر را نمیداد و همیشه میخواست در میان برادران عزیز و رزمنده باشد و همگام با ایشان به یاری حسین زمان مشغول باشد. او میگفت تا آخرین قطره خون از کشور اسلامی دفاع میکنم و تا زمانی که کشور اسلامی به پیروزی نرسد در جبهه میمانم. وی حدود 20 ماه در جبهه بود و اوقات بیکاری را درس و قرآن میخواند و عبادت میکرد و به خودسازی مشغول بود، به پول و مادیات دنیا علاقهای نداشت، مصطفی خیلی مهربان، با محبت، آرام، مظلوم و شجاع بود و چه در خانه و چه بیرون از خانه آزارش به هیچ کس نمیرسید و همه او را دوست میداشتند و به گفته همسنگران او در جبهه خیلی فعال بود و در شبهای عملیات از شجاعت خاصی برخوردار بوده است. شهید در عملیات خیبر هم شرکت نمود و فعالیتها و جان فشانیهای زیاد نمود و پس از پیروزی عملیات خیبر باز هم در جبهه ماند تا اینکه عملیات بدر شروع شد و خلاصه پس از 6 روز مبارزه و جنگیدن با دشمنان اسلام غروب روز ششم که مصادف بود با بیست و ششم اسفند سال 1363 در حالی که نام مقدس آقا امام زمان را بر زبان داشت بدنش تکه تکه شد و به آرزوی همیشگی خود که همان دیدار معشوق بود نائل آمد و ندای حق را لبیک گفت.
وصیت نامه
الذین آمنو یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الله طاغوت اولئک اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفا
اهل ایمان در راه خدا و کافران در راه شیطان جهاد میکنند پس شما با دستان شیطان بجنگید و از آنان هیچ بیم و اندیشه نکنید که مکر و سیاست شیطان بسیار ضعیف و سست است قافله شهیدان هر روز به راه خود ادامه می دهد و در مسیر خود برادرانی را پی خود می برد در این راه قاسم می رود پیرمردی همچنین حبیب ابن مظاهر می رود و امروز در کربلای ما جوانان و پیرمردانی همچون آنان به راه آن عزیزان ادامه می دهند تا با خون خود درخت انقلاب اسلامی مان را تنومند کنند و امام عزیزمان خمینی بت شکن را مدد دهند در این راه هدف همگی یکی است و به گفته سومین پیشوای انقلابی شیعیان حضرت حسین ابن علی (ع) که زندگی را جزء عقیده و جهاد نمی داند جهاد در راه عقیده و ایمان جهاد در راه یاوری رنجبران و ستمدیدگان جهاد در راه سرکوبی و نابودی ظالم و ستمکاران و تمامی کسانی که روبروی دین مقدس اسلام قد علم کرده اند و در زمان فعلی آمریکا است که دشمن اصلی ماست و ما برای مبارزه با این عامل فساد به پا خواسته ایم و مطمئناً مردم شهید پرور ما تا پوزه او را به خاک نمالند از پای نخواهند نشست چرا که اوست که باعث از دست دادن عزیزان این ملت شده و ما خط سرخ شهادت را برانگیخته ایم ما راه تمامی امامانمان را که شهادت و شهادت طلبی بوده برگزیده ایم ما شیعیان زمان به مدد اسلام به پا خواسته ایم و مکتب سرخ علوی را در پیش روی خود داریم و تا پرچم اسلام را در سراسر جهان برافراشته نکنیم از پای نخواهیم نشست به امید آن روز که ادامه دهندگان راه شهیدان در پیشبرد اهداف والای انقلاب اسلامی کوشا باشیم.
از تمامی عزیزانی که این وصیت را می خوانند می خواهم که مواظب باشند که از راه اسلام منحرف نشوند که دنیا محل امتحان است و امروز که به یاری مردم شهید پرور ایران انشاءالله این منافقینی که سربازان بعثی های مزدور عراق هم نابود خواهند شد و آینده روشن انقلاب برای تکامل واقعی کشور اسلامی مان روشن خواهد بود.
پدر و مادر عزیز از شما میخواهم که از اینکه فرزندتان را ازدست داده ناراحت نباشید که راه حق می باشد و این راه پیشوایان ما می باشد و نکند جلوی آن کسانی که دشمن انقلاب می باشند و اعتقادی به انقلاب اسلامی ما ندارند گریه کنید که من هیچ راضی نخواهم بود.
از برادرانم میخواهم که مواظب باشند در کارهای عبادی کوتاهی نکنند و همیشه به یاد خدا باشندکه انشاءالله در دنیا و آخرت رستگار شوند.
خواهران عزیزم از شما می خواهم که ناراحت نباشید و امیدوارم که فرزندان شما افرادی لایق و شایسته و سربازی باشند برای اسلام و یاری دهنده نائب امام زمان(عج) امام خمینی و شما هم زینب هایی باشید که در زمان خود به وظیفه شرعی تان بتوانید عمل کنید.
در پایان از شما می خواهم که برایم دعاکنید و از خداوند بخواهید که مرا بیامرزد و گناهانم را ببخشد و برایم روزه بگیرید.