پاسدار و فرمانده شهید محمد سنجری فرزند حاج رضا قلی در سال ۱۳۳۷ در شهرضا در خانواده ای متدین و پیرو مکتب امامت و ولایت دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا اخذ دیپلم در رشته مکانیک هنرستان ادامه داد. شهید سنجری در تظاهرات و راهنماییها جزء ترتیب دهندگان راهپیمایی‌ها بود و در روز تاسوعا به کمک تعدادی از بچه ها ابتدا سنگ به مجسمه طاغوت پرتاب کردند و پس از آن با جمع شدن مردم مجسمه طاغوت را بپایین کشیده تکه تکه کردند. شهید محمد جز اولین نیروهای اعزامی به کردستان بود. او در بحبوحه جنگ گروه ها به پاوه عزیمت کرد و از آنجا بر قله های بلند نوسود و نودشه مستقر گردید. پس از اتمام ماموریت به شهرضا بازگشت. فرمانده وقت سپاه پاوه شهید حاج محمد ابراهیم همت با منزل وی تماس گرفته از او خواست مجددا به پاوه برود و این دلیل ابراز رشادت و برخورداری از لیاقت او بود که در این مدت کوتاه نظر فرماندهی چون همت را به خود جلب کند. پس از آن به عضویت سپاه درآمد و پس از طی دوره آموزشی به جنوب رفت و در عملیات فتح المبین شرکت کرد و مجروح شد و مسئول واحد اطلاعات سپاه شهرضا شد. ولی با اعلام نیاز منطقه غرب دوباره به آنجا رفت و در اطلاعات سپاه بوکان مشغول به خدمت شد و با اینکه برای او همسر به عقد درآوردند از طرفی برای خدمت معلمی قبول شده بود، به هیچ یک از اینها دل نبست و ترک همه را نمود. روح حماسیش او را به جنوب کشاند و در سمت فرماندهی گروهان در تیپ ۴۴ قمربنی هاشم مشغول رزم شد. در عملیات والفحر چهار به معاونت گردان منصوب شد و در عملیات خیبر فرمانده گردان بود. شهید سنجری نماز شب را بر خود واجب کرده بود و راز و نیاز شبانه او حالت معنوی عجیبی داشت و هفته ای دو روز روزه میگرفت. حتی در خط پدافندی زیدماه مبارک رمضان قصد اقامت کرد و در گرمای طاقت فرسای خوزستان روزه گرفت .
او برخوردی صمیمی و روحی عاطفی داشت و با طنز و شوخی همیشه چهره ای خندان داشت.
قبل از شروع عملیات بدر شهید سنجری از همه اقوام و دوستان خداحافظی کرد، وداعی جانسوز چون میدانست که برنمیگردد. حتی به مادرش به طور تلویحی گوشزد کرده بود که آخرین دیدار است. او که در عملیات مختلف بی پروا استقبال مرگ رفته بود در عملیات خیبر حماسه ای جاوید از خود خلق کرده بود و به جنگ مرگ رفت.
در عملیات بدر وظیفه گردان شهید سنجری رسیدن به پل تدارکاتی دشمن بر روی رودخانه دجله و انهدام آن بود. که با یک یا حسین (ع) گردان امام حسین (ع) را به پل رسانید و آن‌را منهدم ساخت صبح عملیات در حالیکه با موشک آرپی جی هفت مشغول تانگ های دشمن بود. در تاریخ ۶۳/۱۲/۲۲ آینه قلب پاکش هدف سنگ جفا قرار گرفته نشانه گلوله دشمن شد.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم .
اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لغدیر تالذين اخرجو من ديارهم
بغير حق الا ان يقولوا دينا الله
سلام بر تمام پیامبران و فرستادگان از طرف آفریدگار و خالق مهربان خصوصا آخرین پیامبر ختم المرسلین حضرت محمد بن عبدالله (ص) و سلام بر ائمه اطهار و بازماندگان عصمت و طهارت و سلام بر یگانه بازمانده خاندان معصومین امید مستضعفان جهان غایب از دیده ها حاضر در قلب‌ها فرمانده سپاه اسلام راهنمای رزمندگان در مصاف با کفار و یاری کننده لشکر توحید حضرت حجت ابن الحسن العسکری سلام ما بر نائب بر حق امام زمان (عج) فرمانده کل قوا تنها شخصیت جهان اسلام امام خمینی و سلام بر یاوران روح الله و پیروان ولایت فقیه بازوان امام عزیز و سلام بر ارواح پاک شهدای اسلام از صدر اسلام تا کربلای حسینی و از کربلا تا دشت خون آلود خوزستان و تپه های رنگین غرب خدا را به راستی با چنین رهبری شکرگزاریم ملت عزیز و شهیدپرور قدردانی کنید از مقام این اسوه مجاهدت و شجاعت به سخنان گوهربار او گوش فرا دهید و از هیچ کاری در راه خدا فروگذار نکنید تنور جنگ را گرم نگه دارید و جهت نفس کشیدن به ابر جنایتکاران خارجی و منافقین داخلی رهبر فرمان امام را دقیقا اجرا کنید و از خدا سلامتی و طول عمر عزیز او را تا انقلاب مهدی (عج) بخواهید به نمازهای جمعه و جماعات احترام بگذارید و با شرکت خود در این اجتماع سیاسی عبادی مشت محکمی به دهان ابرقدرتها و عمال داخلی آنها بکوبید .
مادر عزیزم اگر چه فرزند لایقی برایت نبودم ولی امیدوارم که به بزرگواریت مرا عفو کنی همیشه آرزوی ازدواج مرا داشتی ولی این را بدان اگر لیاقت شهادت در راه خدا نصیبم شد که این آخرین آرزوی من است و ازدواج دلخوشی من این زمان است که در مرگم دلشاد باش که دشمن غمگین باشد.
به خواهران و برادران توصیه میکنم پسرانی شجاع و یاور امام تربیت کنید و دخترانی با عفت که پیام رسان خون پسران شهیدتان باشد. خواهران عزیز سیاهی چادر شما کوبیده تر از خون من است پس خودتان را حفظ کنید و دیگران را نیز به حفظ حجاب تشویق کنید برادرانم به هر عنوان که میتوانند جبهه ها را پر کنید.
