زندگینامه شهید فرهاد گنجی مهیاری
باسمه تعالی
شهید فرهاد گنجی در بیستم آذرماه سال ١٣٤٠ در روستای مهیار در خانواده ای مذهبی و کشاورز به دنیا آمـد سالهای نوباوگی و کودکی و نوجوانی را تا ۱۲ سالگی را در همین روستا سپری کرد و از همان اوایل کودکی به مسجد و مذهب علاقه وافر داشت به طوریکه همیشه در صف اول نماز جماعت مسجد روستا حضور فعال داشت واز سن ۱۲ سالگی و به خواست مادر بزرگ خود که در تهران زندگی میکرد بدانجا رحل اقامت گزید. و در دبیرستان میرداماد تهران منطقه ۱۲ ادامه تحصیل داد و توانست در سال تحصیلی ٥٨-٥٩ کلاس دوم رشته خدمات را با تمام رساند و چون در این سالها بطور مستمر در بسیج و نیروهای مردمی شرکت میکرد به محض شروع جنگ تحمیلی و برای دفاع از کیان نظام مقدس جمهوری اسلامی و به خواست شخصی جهت گذراندن خدمت مقدس سربازی به نیروی هوایی شیراز اعزام گردید تا اینکه در تاریخ ١٣٦۰/۱۲/۲۸ بصورت داوطلبانه واز طریق سپاه پاسداران منطقه ۹ به جبهه های نبرد علیه باطل اعزام گردید و در اهواز مستقر گردید و از آنجـا بـه خـط مقدم شوش دانیال انتقال یافت در حمله فتح المبین بهمراه برادر بسیجی همرزمش عزیز براتی دهسرخی آر پی جی زن بودند و تا تپه های رقاییه بهمراه قوای اسلام پیشروی نمود و پس از فتح و استقرار در آن مکان خط نگهدار بودند تا اینکه عملیات بیت المقدس شروع شد و قرار بود تپه های ۱۸۵ را فتح کنید که در این حمله نیز بـه شکار تانکهای دشمن می پرداخت و از خلوص نیت و فداکاری و عشق به امام لبریز گردیده بوده تا اینکه در تاریخ ۶۱/۲/۱۲ بهنگام آوردن آب برای سایر همسنگران و همرزمانش و در اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیت نامه
وصیت نامه شهید
با درود برهبر انقلاب اسلامی ایران و سلام به ملت شهید پرور ایران همچون پدر و مادر عزیزم :
اینجانب فرهاد گنجی مهیاری که عازم جبهه حق علیه باطل میباشم وصیت خود را در چند جمله کوتاه
بخاطر یادبود خویش چنین اعلام میکنم .
با درود به تمامی رزمندگان و سلام بر شهیدان راه حق و حقیقت که جان خود را فدای قرآن و اسلام و
آب و خاک خویش نموده اند من هم میروم تا دین خود را نسبت به قرآن و آب و خاکم ادا کنم .
ای پدر گرامی و مادر مهربانم اگر که در جبهه برایم اتفاقی افتاد یا به شرف شهادت نائل گردیدم چند
خواهش از شما دارم که آنها را مینویسم و عاجزانه از شما میخواهم که به آنها جامه عمل بپوشانید . اول اینکه از شما میخواهم بعد از شهادتم هیچ گریه و زاری نکنید زیرا که من معتقد هستم که شهادت گریه ندارد و شاید هم اجر شهید از دست برود .
۲-دوم اینکه روز شهادتم را روز ازدواجم (عروسیم) باشد بطوریکه عروسی را جشن میگیرند شهادتم را جشن بگیرید .
3پس از اینکه در وطن خاکم کنید یا در شاهزاده حسین یا هم در قبرستان فرقی ندارد .
٤- چهارم اینکه بعد از شهادتم اگر دلتان برایم تنگ شد و خواستید که رخم را ببینید هر چند وقتی
سری به معلولین و مجروحین بزنید شاید که چهره مرا در چهره تمامی آنها ببینید .
5پنجم اینکه بعد از شهادتم مبلغی از خودتان خرج کرده و کتابخانه کوچکی در محل یا مسجد باز
کرده شاید تا مدتها بتوانید یادی از من کرده باشید .
در پایان طول عمر امام امت را از خداوند متعال خواهانم و خواستار باشید و از تمامی دوستان و آشنایان
بخواهید که مرا حلال کند .