شهيد فتح اله ملجائی در تاریخ ۱۳۳۴/۴/۶ در خانوادهای مذهبی و کشاورز در شهرضا به دنیا آمد. هنوز به مدرسه نرفته بود که برای کمک به پدرش به صحرا میرفت و کار میکرد. در هفت سالگی به مدرسه رفت و تا کلاس ششم ابتدایی در مدرسه ۱۷ شهریور به تحصیل خود ادامه داد. صداقت، پاکی، درستی و امانتداری وی از همان کودکی در دوران دبستان مشهود بود. بعد از تحصیلات ابتدایی به علت فراهم نبودن امکانات تحصیل برای وی، به کار کشاورزی و چوپانی پرداخت و بعد از اینکه رژیم سابق شرایط را برای از بین بردن کشاورزی و دامپروری کشور هر روز پیش میبرد در بازار به شاگردی پرداخت و بعد از مدتی با همکاری برادرش مغازهی خوار و بارفروشی در میدان طالقانی باز کردند. در این زمان انقلاب شروع شده بود که وی با تمام وجود خود و مغازهاش را وقف انقلاب کرد و با همکاری دیگر دوستانش در صدد آگاهی مردم برآمد، همه جا در روشنگری مردم میکوشید، در کارهایی که به شتاب انقلاب مردم میافزود شرکت فعال داشت مثال در آتش زدن
بانکها و مراکز فساد و مشروب فروشی و یا با شروع تظاهرات شهید به تهیه شعار و پلاکارد و غیره میپرداخت و در اوج تظاهرات یکبار دستگیر و شکنجه شد اما دست بردار نبود. در فکر شهید وسائلی بود که در صورت جنگ مسلحانه از آن به توان استفاده کرد و در تاریخ ۲۲ بهمن با سه راهی و کوکتل به تهران رفت و با پیروزی انقلاب اسلامی مدتی در کمیتههای انتظامات فعالیت میکرد و سپس با عدهای دیگر از برادران یک طرح تولیدی مرغداری تاسیس کردند اما این کار باعث جلوگیری از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی وی نشد و در افشای توطئههای ضد انقلاب داخلی و لیبرالها و
منافقین کوشش فراوان داشت.
با شروع جنگ تحمیلی تصمیم به رفتن به جبهه گرفت که مدت ۲ ماه و نیم به دارخونین رفت و بعد از ۵ روز در شهرضا دوباره خودش را برای عملیات فتحالمبین آماده کرد و طبق اطلاع از هم سنگرانش در حمله فتحالمبین سهم بسیاری داشته و دوباره بعد از برگشتن به شهرضا برای سومین بار خودش را آماده کرد و در عملیات بیتالمقدس هم شرکت داشت که با آرپیچی تعداد زیادی از تانکهای بعثیون را نابود کرد و فعالیتها و فداکاری شهید ملجائی در جبهه تحیر همرزمانش را برانگیخت چون هرگز بیکار نمیتوانست باشد. از جمله فعالیت او در جبهه طبق گزارش همرزمان کندن چاه آبی برای وضو و طهارت برای سپاهیان اسلام و دوختن کوله پشتی برای حمل گلوله آرپیجی که تعداد زیادتری با آن حمل کند بود.
بالاخره در شلمچه خونین شهر در تاریخ ۱۳۶۱/۲/۱۶ در یک ضد حمله دشمن و به محاصره درآمدن حدود ۵۰۰ نفر از نیروهای اسلام با انهدام ۳۰ تانک دشمن آنها را مجبور به فرار کرد و نیروهای اسلام را از محاصره نجات داد، در حال برگشتن از نیروهای خودی بر اثر گلوله تانکهای در حال
فرار صدام به لقاءالله پیوست و در تاریخ ۱۳۶۱/۲/۱۶ به درجه عظیم شهادت رسید.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام و درود به بنیانگذاران حضرت محمدبنعبدالله و سلام و درود به حافظان اسلام از صدر اسلام تا
کنون، از امام حسین تا امام خمینی. این ناقابل خود را در برابر خون شهدایی که اول انقلاب تا به امروز دادهایم تا بتوانیم اسلام را زنده کنیم مسئول میدانم چون بار سنگینی که این شهدا برگردن ما انداختهاند و من بر حسب وظیفه این مسئولیت را احساس کردم و با خود گفتم که باید به جبهه بروم که من هم سهم کوچکی از این نعمت الهی که بارها امام ما گفت که این جنگ خود نعمت است داشته باشیم و هم به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسين زمانمان خمینی کبیر لبیک گفته باشیم و هم تا آن جایی که خون و جان دارم در جبهه خرج کنم تا بلکه بتوانم خدا را از خود راضی کنم و در مقابل خون شهدا آن مسئولیتی که بر گردن داشته ادا کنم. آن شهدایی که در یک روز سی و چند نفر آن ها را در شهرمان تشییع کردیم «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون و ماتنفقوا من شی فان الله به
عليم.
شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا با درجات عالیه بهشت نخواهید رسید مگر آنکه از آنچه دوست دارید در راه خدا انفاق کنید که همانا خدا بر آنچه انفاق میکنید آگاه هست، آل عمران ۹۲» و من ناچیز چیزی به جز جانم ندارم که در راه خدا انفاق کنم و آیههای مکرری در این باره آمده که ما در نزد پدر و مادرمان یک امانت الهی هستیم که خدا این امانت را داده و هر وقت که بخواهد این امانت را میگیرد و چه بهتر که این امانت را در همان راهی که امام حسین (ع) رفت برویم یا بدهیم و آخرین پیامی که برای ملت شهیدپرور ایران دارم این است که در هر زمینهای که شده هر کاری که میکنید اگر معلم است در کلاس خود و اگر مغازهدار است در کسب خود و در هر کاری فقط هدف خدا باشد.گ، در ادارات به خصوص فرمانداری که رفت و آمد کمی داشتم کارها به صورت خوب انجام نمی گرفت و امیدوارم که کارگردانهای آنها خودشان را در راه خدا و اهداف آن بسازند و با همهی قشرهای ملت دست در دست یکدیگر داده تا بتوان انقلاب اسلامی را در سراسر جهان به رهبری خمینی کبیر پیروز بگردانیم و مستضعفین جهان را نجات دهیم و آن وقت رهبری جامعه را امام زمان «عج» عهدهدار خواهد شد.
انشاءالله والسلام فتح الله ملجائی