سایت جامع شهدای شهرستان شهرضا
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

شهید صفرعلی نجفی

خلاصه زندگی نامه
باسمه تعالی در روز بیستم آذر ماه سال ۱۳۴۴ در دهستان ونک در خانواده ای فقیر و کشاورز کودکی پا بعرصه وجود گذاشت که بعدها تو را صفر علی نامیدند با تولدش گشایشی در زندگی خانواده او بوجود آمد بطوریکه پدرش میگوید روز بروز از دست تنگی و فقر این حقیر کاهیده شد در سن ۶ سالگی نامش را در مدرسه ثبت کردند و از همان ابتدا با علاقه شدید مشغول درس و تکالیف خود شد و مسائل و احکام اسلامی را در همان دوران ابتدایی زیر نظر پدر آموخت تا جائیکه در مجالس عمومی بلند میشد و مسائل و احکام منجلمه تقلید اصول دین فروع دین و غیره را شرح میداد بطوریکه همه متجر و انگشت حسرت بر دهان می ماندند و بارها به پدرش میگفتند غلامحسین مرحبا بر تو که همچو فرزندی تربیت کرده ای خدا حفظش کند. از همان دوران کودکی راه خود را انتخاب کرده بود و در آن راه مشوقش پدرش بود که میگفت اگر درست را تمام کردی ترا به مدرسه علوم دینی خواهم برد. همراه با آموختن دروس کلاسیک از آموختن علوم دینی و قدیمی لحظه ای باز نماند در سال چهارم ابتدائی او را به علت دانستن احکام و خواندن صحیح نماز او را پیش نماز مدرسه انتخاب کردند. دوران ابتدائی را در همان دهستان و نک به سر رسانید و همراه پدر و خانواده اش در سال ۱۳۵۵ به شهرضا هجرت کرده و در سال اول مدرسه راهنمایی ثبت نام نمود باز هم در سنگردین عهده دار خواندن قرآن مجید در مراسم صبحگاهی و اذان نماز ظهر در مدرسه راهنمایی شهید موسوی بود. در اوج گیری انقلاب اسلامی از آن عده دانش آموزان پیشتاز بود که شبها و روزها جهت پیشروی انقلاب فعالیت می کرد. شهید همیشه به مادرش اصرار داشت که شما باید مسائل دینی خود را کاملا فرا بگیرید و در همه مجالس اسلامی شرکت داشته باشند در منزل اهل خاله را دعوت به سوی …. میکرد از خصوصیات دیگر پسرم مهربانی با همسایگان و خونسردی در برابر بدی که به او میکردند و اگر خشونت میخواستم رفتار کنم سرش را به زیر می انداخت و از من دور میشد تا خشم بنده فروکش کند. با شروع پایگاههای بسیج در نقاط شهر عضو بسیج پایگاه حضرت امام حسین ع شد و روزها به درس و شبها برای خراست از اسلام در پایگاه انجام وظیفه می نمود و علاوه بر این در کارها خانه و کمک کردن به پدر و برادر یار و مددکارشان بوده با تاسیس پایگاه بسیج مسجد حضرت سجادع در این پایگاه به همراه پدر فعالیت خود را شروع نمود پس از گرفتن رضایت نامه از پدر در مورخه ۶۰/۱۲/۱۳ عازم اردوگاه آموزشی سپاه پاسداران انقلاب شهرضا جهت اعزام به جبهه ها جنگ حق علیه باطل گردید و پس از سیزده روز آموزش پس از نوشتن وصیت نامه اش و خدا حافظی از خانواده و بستگان و برادران عضو پایگاه همراه سایر هم رزمانش به جبهه های جنوب عازم شدند در نامه ای که به خانواده اش مینویسد راجع به مادر و برادر و خواهرانش تاکید میکند که امام و رزمندگان را دعا کنید پس از چندی به مرخصی آمده و به محض رسیدن به شهرضا به پایگاه حضرت امام حسین ع جهت دیدار برادران خود و سپس به مسجد حضرت سجادع آمدند و پدرش میگوید اینجا هم که ما با برادران دیگر بودیم مرا ملاقات کرد و اصرار داشت شما که روز مشغول کار بودید بروید استراحت کنید تا ساعت ۱۱ شب نزد ما بود و سپس به خانه رفت و پس از چند روز طبق تماس تلفنی که از اهواز با من گرفت گفت می خواهم به خط مقدم بروم سلام من با به همه دوستان اقوام برسانید بالاخره در تاریخ ۶۱/۲/۲۲ بعد از مدتی مبارزه به شهادت رسید .
بسم رب الشهداء والصديقين و مالكم لا تقاتلون في سبيل الله ومستضعفين من الرجال و النساء والوالدان چرا در راه خدا و در راه آن مردم بیچاره از مردها و زنها و بچه هائیکه در تحت شکنجه قرار گرفته اند نمی جنگید ما تا چقدر باید صبر کنیم تا کافران بعثی کودک و پیر و جوان ما را از زن و مرد به اسارت برده و حتی به حریم مقدس کشورمان نیز تجاوز نماید و جوانان معصوم را بکشند آیه ۱۹ سوره بقره می فرماید قاتلوا في سبيل الله الذین یقاتلونکم با آنانکه با شما میجنگند بجنگید. و من يقاتل في سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نو تپه اجرا عظیما و هر که در راه خدا جنگ کند پس کشته یا فاتح گردد بزودی او را اجری عظیم عطا کنیم من همینکه به دلی آکنده از عشق به الله راه خود را شناختم و عشق و علاقه ام به جبهه اعزام شدم به گفته امام ماهراسی از کشته شدن نداریم میجنگیم می کشیم و کشته می شویم همانطور که قرآن کریم می فرماید : و لا تقولو لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لكن لا تشعرون آنکس که در را خدا کشته شده مرده نینداریم بلکه اوزنده ابدیست لیکن همه شما این حقیقت را در نخواهید یافت من به جبهه رفتم تا بار یختن خون خود به روی زمین بتوانم نهال انقلاب را آبیاری نمایم و تا آخرین قطره خون خود نیز ایستادگی می نمایم شهید گریه ندارد و اگر من لیاقت شهید شدن را پیدا کردم و شهید شدم از والدینم میخواهم که برای من گریه نکنند اگر هم گریه میکیند برای علی اکبر گریه کنند نه برای من ملت شهید پرور شهرضا هر چند من کوچکتر از آنم که به شما تذکر هم ولیکن تذکرات حقیر را گوش کنید و به آن عمل نمائید همیشه و هر جا که هستید گوش به فرمان امام باشید در دعاهای توسل و دعاهای کمیل و نمازهای جماعت به خصوص نماز جمعه شرکت نمائید و حدت خود را حفظ نمائید و امام را همیشه دعا کنید و شعار خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار را فراموش نکنید از کاسبان عزیز تقاضا میکنم که دست از گرانفروش بردارند و جنس مورد نیاز مردم را احتکار نکنید و ادارات از کم کاری خوداری نمایند و هر چه بیشتر در ساختن مملکت اسلامی با همدیگر همکاری نمایید چون خودم محصل بوده ام بهتر است چند کلمه نیز با برادران و خواهران محصل سخن بگویم و آن اینکه انجمنهای اسلامی را در آموزشگاههای خود تقویت کنید و اجازه ندهید که گروهکها در بین شما رخنه کنند نماز جماعتی که در مدارس بر پا می شود نسبت به آن بی تفاوت نباشید برنامه صبحگاهی را تقویت کنید و از سخنان بی جای زبان خود بکاهید و از خواهران عزیز می خواهم که حجاب اسلامی را کاملا رعایت کنند در آخر چند دعائی میکنم خدایا رهبر انقلاب را تا انقلاب مهدی مصون و محفوظ بدار کامل وسلامت عنایت فرما اگر لیاقت آنرا پیدا کردم که شهید شدم این وصیت نامه را در جمع بخوانید . والسلام صفر على نجفی.
خاطرات
گالری تصاویر شهید

شهید صفرعلی نجفی

جنگ ها و عملیات ها :
اطلاعات شهید :

نام پدر

غلام حسین

زاده :

ونک

تاریخ تولد :

1344

شغل :

محل شهادت:

کوشک

تاریخ شهادت :

1361/02/29

موقعیت مزار:

کد QR شهید
QR Code https://merajshahreza.ir/?post_type=martyrs&p=2154&preview=true