زندگینامه
شهيد احمد محمودی
باسمه تعالی
پاسدار شهید احمد محمودی فرزند صفر علی در سال ١٣٤٢ در شهر اهواز در خانواده ای متدین فقیر و مستضعف بدنیا آمد هنوز دو سال از سن احمد نگذشته بود که پدرش در حادثه رانندگی کشته شد و گرد یتیمی بر صورت او و سه برادر و یک خواهر که بزرگترین آنها ۸ سال و کوچکترین آنها بعد از فوت پدر بدنیا آمد نشست. این خانواده بدون هیچگونه سرمایه ای با گذراندن یک زندگی فقیرانه در دامان مادری فداکار و از خود
گذشته که تمام اوقات زندگانیش را برای پرورش فرزندان یتیم خود ایثار نمود بزرگ شد .
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در فربه بوان که پس از فوت پدر بدانجا کوچ کرده بود ادامه داد دو سال قبل از شهادت جهت تامین مایحتاج خانوادهاش اجبارا دست از تحصیل برداشت و به شغل کارگری در آمد ناچیزی برای ادامه زندگی این خانواده محروم بدست میآورد شبها بر دیوار روستا شعار مینوشت و مردم را ارشاد و تشویق به انقلاب -۱ در راهپیمایی شرکت میکرد که یکدفعه با شکایت کدخدای روستا توسط ژاندارمری دستگیر شد تا اینکه عشق و علاقه ایکه به امام و اسلام داشت بطور داوطلب وارد بسیج شد. اخلاق و رفتار شهید برای خانواده و دیگر افراد الگو بود برای کارهای اجتماعی مردم پیشقدم بود بعد از گذراندن دوره آموزش مدت ۳۷ روز در جبهه بود سپس بمرخصی آمد و قبل از سپری شدن مرخصی مجددا به جبهه رفت و در عملیات فتح المبین در دشت عباس در تاریخ ٦١/١/٤ بدرجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیت نامه
وصیت نامه شهید
با درود به رهبر کبیر انقلاب با سلام به شهیدان راه خدا که با خون خود درخت انقلاب را آب یاری کردند وصیت نامه خودم احمد محمودی را آغاز میکنم پیام من به مردم همیشه بیدار مردم ایران این است که همیشه راه مستقیم را بروند که همین خط امام ماست و نگذارند که این گروهکهای آمریکایی در قلب این انقلاب جایگزین شوند و لطمه به ریشه انقلاب وارد سازند و پیام دیگر من این است که همیشه دعای فرج را ادامه دهند و برای سلامتی امام زمان و نائب برحقش خمینی بت شکن دعا کنید من چون که مال و ثروتی از خود ندارم که این ثروت را بابت خمس و زکاه بدهم فقط طی این مدت همیشه در آمدم خرج خانواده شده و اگر من در راه خدا به شهادت رسیدم من را در مزار شهیدان و مادر یا برادر یا پدر بزرگ من من را به خاک بسپارید و به مادر بگوید رض میکنم چون من به عشق الله به آرزوی خود رسیدم .