باسمه تعالی
آن گاه که زمان آزمایش فرا رسد آن گاه که تعهد اسلامی حکم کند. آن گاه که فرمان امام صادر شود و آن گاه که یاری اسلام و مستضعفین ایجاب نماید به جاست اگر رزم آورانی با ایمان، مخلص و جان بر کف ندای حسین (ع) را پس از چهارده قرن لبیک گفته و با خدای خود پیمان ببندند که این لبیک را تا پای جان حراست کنند و سرانجام این پیمان را با خون خود مهر صدق زنند.
نفسی مطمئن و علی اکبری دیگر از لشگریان پیوسته در استمرار حسین ( علیه السلام ) نوجوانی مخلص و ایثارگر پاک باخته به صف طولانی شهدای اسلام پیوست و از افق بالا نظاره گر مقاومت همیشه در صحنه در مبارزه با کفر جهانی شد.
پاسدار شهید احمد رضا عرفان در اسفند ماه ۱۳۴۶ فرزند حاج اکبر در شهرضا در خانواده ای مذهبی و متدین به دنیا آمد روح اسلامی حاکم بر او و خانواده اش تجلی گر اخلاق اسلامی وی از همان کودکی بود دوره ابتدایی تا دو سال راهنمایی به پایان رسانید سپس بنا به مقتضیات زمان وضع مادی خانواده اش روی به کار آورد از آنجا که رویارویی با شدائد از کودکی با او عجین شده بود راه حل و رفع مشکلات را در اکثر موارد خود انتخاب میکرد. علاقه مفرط شهید عرفان به نماز و روزه و انجام فرایص دینی مضاف بر شرکت در جلسات مذهبی نظیر نماز جماعت و جمعه و هیئت های عزاداری و فعالیتهایش در رابطه با انقلاب خود نشانگر روحیه عظیم اسلامی و آینه مجسم اخلاقی اسلامی در او بود. او که تبلور خروش خونین فرهنگ ستم ستیز اسلامی بود و روح پر تلاطمش نمیتوانست هر روز شاهد شهادت عزیزانمان در جبهه ها باشد در اولین فرصت به اردوی آموزشی رفت و سپس به جبهه رفت پایگاه سرخی تاریخ ۶۲/۸/۱۴ روزی خونرگ بر هستی مادی خود خاتمه دهد و سر به مسجد شهادت سائید.
وصیت نامه
آخرین نامه شهید احمد رضا عرفان از جبهه های حق علیه باطل
با عرض سلام :
با سلام و درود بر محفل حجه ابن الحسین عسگری منجی عالم بشریت و با سلام و درود بر سالار شهیدان حسین ابن علی و با سلام و درود بر امام امت بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران و با درود سلام بر معلولین و مجروحین انقلاب اسلامی ایران. سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم امیدوارم که حالتان خوب باشد و هیچ ناراحتی نداشته باشید و همواره بتوانید خدا را در مقابل این همه پیروزی که نصییمان کرده شکر گویید در ضمن در دعاهایتان از خدا بخواهید که در این حمله و الفجر ( ع ) که هنوز هم ادامه دارد تا وقتی که کربلای حسینی و قدس را از دست این جنایتکاران مزدور بعثی و آمریکایی آزاد کنیم که فرزندتان لیاقت پیدا کند و در راه خدا شهید شود چون شما فرزندتان را در راه خدا به جبهه فرستاده اید من هم دوست ندارم سالم و رو سیاه باز گردم دلم میخواهد در راه خدا شجاعانه بجنگم و شهید شوم و انشاءالله خداوند این قربانی را از شما بپذیرد و از شما میخواهم که صبور باشند و از مادری که چهار فرزندش در راه اسلامی شهید شده اند درس استقامت بگیرید من از شما میخواهم که اگر خدا لیاقت شهادت را به من داد بر سر مزار من گریه نکنید بلکه خوشحال باشید که خداوند توفیق حالتان کرده راستی دعا به رزمندگان و دعا برای طول عمر امام را فراموش نکنید سلام مرا به همه خویشاوندان برسانید و اگر از دستم ناراحتی دیده اید ببخشید من دیگر حرفی ندارم.
خدا حافظ خدا پشت و پناهتان باشد.
تاریخ : ١٣٦٢/٨/٨