پاسدار شهید مفقودالاثر ابوالقاسم اباذری فرزند حسین در تاریخ 1344/5/4 در شهرضا در خانوادهای متدین و معتقد به مبانی اسلام و انقلاب به دنیا آمد. شهید تا پایان دورهی ابتدایی بیشتر تحصیل نکرد و پس از آن در مغازه صافکاری اتومبیل مشغول به کار شد. اخلاق شهید در خانواده بسیار خوب و بود و شبها در پایگاه مقاومت بسیج به پاسداری و نگهبانی مشغول بود. شهید شبهای جمعه و روزهای جمعه به گلستان شهدا میرفت و با آنها گفت و گوهایی داشت. نسبت به حضرت امام علاقه مند بود و سخنان و پیامهای انقلاب امام را به خاطر میسپرد و برای دیگران بازگو میکرد و سفارش میکرد مبادا امام را تنها بگذارید و همیشه پشتیبان این انقلاب باشید.
مأموریتهایی که از طرف بسیج به او محول میشد به خوبی انجام میداد، به نماز و روزه اهمیت میداد، هیچگاه نماز و روزهی او ترک نشد، در وصیتنامهاش از اینکه توفیق پیدا کرده که در جبهههای جنگ حاضر شود خدا را سپاسگزار میدانست و میگفت من از تشکر آن عاجزم و سفارش میکرد قدر این انقلاب و امام را بدانید که یکی از هدیههای الهی است. پس از شرکت موفقیت آمیز در اردوی آموزشی و کسب مهارتهای لازم به جبهه جنوب اعزام و در تاریخ 1361/08/10 مفقودالاثر گردید که جنازه او پس از سیزده سال دوری از وطن به شهرضا حمل و پس از تشییع در گلستان شهدای شهرضا به خاک سپرده شد.
وصیت نامه
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
با استناد به شهادتین لا اله الا اللّه و محمد رسول اللّه و با قبول امامت اولین امام شیعیان حضرت علی ابن ابیطالب با سلام و درود حضرت حجت و درود فراوان به نائب بر حقش حضرت امام خمینی و با سلام فراوان به شهادت طلبیهای شهیدانی که راه حق رفتن را به ما بندگان خدا آموختند و درخت اسلام و قرآن را آبیاری کردند. وصیتنامهی خودم را شروع می کنم بنده سه مطلب با سه جماعت دارم اول به امت دوم به پدر و مادرم بعد به رهبر. پیام من به پدر و مادرم این است که با شهادت من هیچ متأثر نشوند و با مقاومت خود پوزهی ابرجنایتکاران را به خاک بمالند. و تو ای امت اسلام گوش به فرمان رهبر باش و بس و تو ای رهبر از خدا بخواه تا هر چه زودتر فرج آقا امام زمان نزدیک شود.
چند سخن با برادران بسیج البته من کوچکتر از آنم که شما را تذکر بدهم زیرا شما داناتر هستید اما ای برادر هیچ وقت سنگرت را خالی مکن و سنگر خود را همیشه حفظ کن کاری کن که خون گرانبهای این عزیزان را از بین نبرید زیرا در آن دنیا جوابگوی آن هستیم چند سخن به برادران و خواهران عزیز بیدار باش و مگذار منافق و عمال آمریکا به این انقلاب خدای ناکرده ضربه بزنند برای اینکه این انقلاب را خون شهیدان به ثمر رسانیده و به دست ما سپردهاند و ای منافق بر جنازهی من دست مزن که خدا رسوایت می کند زیرا تا من زنده بودم با من دشمن بودی ولی امروز آمدهای و میخواهی از جنازهی من سوء استفاده کنی انشاءاللّه که رسوا میشوی. از تمام خواهران و برادرانم طلب عفو و بخشش میکنم. چند وصیت به خواهر و برادر و پدر و مادر عزیزم: پدر بزرگوارم باید مرا ببخشید و چون سرپیچی من از فرمان شما زیاد بوده باید مرا ببخشید چون راهی را که رفتم وقتی به آرزویم رسیدم آسوده و راحت باشید و پدر بزرگوار از این که مرا به این سن رسانیدی متشکرم اجرتان با خدای توانا، خواهر و برادر عزیزم توصیهی من به شما این است که شکرگزار نعمتهای الهی باشید و قدردان آن باشید آن نعمت الهی امام امت است که با رهنمودهای خود توانسته است اسلام را گسترش دهد و به تمام دوستانم سلام مرا برسانید و بگویید که سنگر مرا خالی مگذارید پروردگار مرا به آرزویم که شهادت است رسانید.
والسلام