سایت جامع شهدای شهرستان شهرضا
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

سید احمد چاووشی

خلاصه زندگی نامه
زندگینامه شهید سیداحمد چاوشی باسمه تعالی پاسدار شهید سید احمد چاوشی فرزند سید نعمت الله در سال ١٣٤٢ در شهرضا در خانواده ای از سادات محترم و خادم اهلبیت (ع) بدنیا آمد در کلاس دوم دبیرستان در رشته اقتصاد بود که اعتصامات و تظاهرات شروع شد شهید چاوشی همدوش با همکلاسان خود و مردم انقلابی شهرضا در تظاهرات و راهپیمائیها شرکت و در انجمن اسلامی دبیرستان از اعضای فعال انجمن بود. در پایگاه مقاومت بسیج ثبت نام و اکثر شبها به پاسداری و نگهبانی مشغول میشد . در جلسات دعای کمیل و ندبه و توسل و مخصوصا در جلسات سوگواری خامس آن عبا شرکت فعال داشت با توجه بفرمان امام دایر بر پر کردن جبهه ها بوسیله جوانسان دین حواله پر شور انقلابی آمادگی خود را با گذراندن با موفقیت دوره آموزش نظامی دو مرتبه به جبهه ها اعزام و در دفعه آخر در تاریخ ۹۲/۱۲/۸ در عملیات خیبر در جزیره مجنون بدرجه رفیع شهادت نائل آمد پیکر پاکش به شهرضا حمل و با تشییع همراه چند تن از شهدای دیگر در گلستان شهدای بخاک سپرده شد روحش شاد و یادش گرامی باد . زندگینامه شهید سید احمد چاوشی از زبان مادرش : فرزند دارم و شهید فرزند سوم من بودند. ایشان در سن ۱۸ سالگي به جبهه اعزام شدند و در اسفند ماه ۶۲ از ناحیه سر براثر ترکش در حمله خیبر در شرق بصره به شهادت رسیدند. از کودکي بچه قوي و با هوشي بود و رگ غیرش از همان اوان کودکي او را برآن داشت که اگر در هر کوچه و برزن از کسي خطاي سر ميزد با او به شدت برخورد کند. احمد در درس کوشا بود تا جايي که معلم هایش از او راضي بودند و ميگفتند او پسر با استعداد اما بازیگوش است. رفتار احمد خيلي خوب بود او علاقه زيادي به خانواده اش داشت و تا آنجا که میتوانست در همه امور به خانواده اش كمك ميکرد بعد از اتمام دوران ابتدایی پا به مقطع راهنمایی گذاشت که توانست از مقطع راهنمايي فارغ التحصیل شود و گواهینامه پایان تحصیلات سه ساله ي راهنمايي خود را از مدرسه راهنمایی شهید موسوي دریافت کند تا بتواند در دبیرستان پسرانه ثبت نام کند که در این مقطع توانست به جبهه اعزام شود. او در این دوره دوبار عازم جبهه های حق علیه باطل شد. در دوره دوم احمد داوطلبانه از طریق بسیج اعزام شد در این دوره بود که او در عملیات خیبر بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید مادر از خواب نیمه شبش میگوید: همیشه دلم به سوي او پر میکشد شب هنگام خوابش را میبینم که خوشحال و شاد است از اینکه توانسته به نزد پروردگار خود برود. وقتي از مادر احمد میخواهیم که به ما بگوید احمد بیشتر بر روي چه مسئله اي تکيه و گوشزد می کردند می گوید:زندگینامه شهید سید احمد چاوشی از زبان مادرش : فرزند دارم و شهید فرزند سوم من بودند. ایشان در سن ۱۸ سالگي به جبهه اعزام شدند و در اسفند ماه ۶۲ از ناحیه سر براثر ترکش در حمله خیبر در شرق بصره به شهادت رسیدند. از کودکي بچه قوي و با هوشي بود و رگ غیرش از همان اوان کودکي او را برآن داشت که اگر در هر کوچه و برزن از کسي خطاي سر ميزد با او به شدت برخورد کند. احمد در درس کوشا بود تا جايي که معلم هایش از او راضي بودند و ميگفتند او پسر با استعداد اما بازیگوش است. رفتار احمد خيلي خوب بود او علاقه زيادي به خانواده اش داشت و تا آنجا که میتوانست در همه امور به خانواده اش كمك ميکرد بعد از اتمام دوران ابتدایی پا به مقطع راهنمایی گذاشت که توانست از مقطع راهنمايي فارغ التحصیل شود و گواهینامه پایان تحصیلات سه ساله ي راهنمايي خود را از مدرسه راهنمایی شهید موسوي دریافت کند تا بتواند در دبیرستان پسرانه ثبت نام کند که در این مقطع توانست به جبهه اعزام شود. او در این دوره دوبار عازم جبهه های حق علیه باطل شد. در دوره دوم احمد داوطلبانه از طریق بسیج اعزام شد در این دوره بود که او در عملیات خیبر بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید مادر از خواب نیمه شبش میگوید: همیشه دلم به سوي او پر میکشد شب هنگام خوابش را میبینم که خوشحال و شاد است از اینکه توانسته به نزد پروردگار خود برود. وقتي از مادر احمد میخواهیم که به ما بگوید احمد بیشتر بر روي چه مسئله اي تکيه و گوشزد می کردند می گوید:زندگینامه شهید سید احمد چاوشی از زبان مادرش : فرزند دارم و شهید فرزند سوم من بودند. ایشان در سن ۱۸ سالگي به جبهه اعزام شدند و در اسفند ماه ۶۲ از ناحیه سر براثر ترکش در حمله خیبر در شرق بصره به شهادت رسیدند. از کودکي بچه قوي و با هوشي بود و رگ غیرش از همان اوان کودکي او را برآن داشت که اگر در هر کوچه و برزن از کسي خطاي سر ميزد با او به شدت برخورد کند. احمد در درس کوشا بود تا جايي که معلم هایش از او راضي بودند و ميگفتند او پسر با استعداد اما بازیگوش است. رفتار احمد خيلي خوب بود او علاقه زيادي به خانواده اش داشت و تا آنجا که میتوانست در همه امور به خانواده اش كمك ميکرد بعد از اتمام دوران ابتدایی پا به مقطع راهنمایی گذاشت که توانست از مقطع راهنمايي فارغ التحصیل شود و گواهینامه پایان تحصیلات سه ساله ي راهنمايي خود را از مدرسه راهنمایی شهید موسوي دریافت کند تا بتواند در دبیرستان پسرانه ثبت نام کند که در این مقطع توانست به جبهه اعزام شود. او در این دوره دوبار عازم جبهه های حق علیه باطل شد. در دوره دوم احمد داوطلبانه از طریق بسیج اعزام شد در این دوره بود که او در عملیات خیبر بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید مادر از خواب نیمه شبش میگوید: همیشه دلم به سوي او پر میکشد شب هنگام خوابش را میبینم که خوشحال و شاد است از اینکه توانسته به نزد پروردگار خود برود. وقتي از مادر احمد میخواهیم که به ما بگوید احمد بیشتر بر روي چه مسئله اي تکيه و گوشزد می کردند می گوید: او همیشه می‌گفت عفت و حجاب را برای مادر و خواهر و دلیری و غیرت برای برادر، بهترین زینت است. مادرم و خواهرم عفت و حجاب خود را حفظ کنید و نگذارید که دشمن از این طریق به اسلام ضربه بزند، پس به آن اهمیت زیادی بدهید، و برادر با کمک برادران دیگرت با دلیری‌تان این درخت را حفظ کنید و امام را در همه حال دعا کنید، تا انقلاب او را به انقلاب مهدی (عج) متصل گردانید. اما ما نمی دانیم که تا چه اندازه توانسته‌ایم به این خواسته که می‌تواند وصیت رهبرمان و تمام شهدا، معلولین، مفقودین است جامه عمل بپوشانیم. وقتی خبر شهادت پسرم به من رسید گریستم. نه برای از دست دادن پسرم بلکه این گریه، گریه ی خوشحالی بود چون پسرم به آرزوی دیرینه خود، که همان شهادت بود رسیده است، چرا که او برای رسیدن به این مقام تلاش زیادی کرده بود. هر جوان و نوجوانی در دوره خود آرزوها و خواسته‌هایی دارد اما خواسته و آرزوی پسرم شهادت در راه حق بود. ما شهادت را برای پسرمان سعادتی می‌دانیم که او به این سعادت رسید و از اینکه در این راه قدم برداشته و بالاخره به آرزوی خود رسیده بسیار خرسندیم. پیکر احمد به همراه پیکر چند شهید دیگر، با استقبال گرم مردم شهید پرور شهرضا تا گلستان شهدا تشییع شد و در آنجا به خاک سپرده شد. امید است که ما بتوانیم راه این شهدای به خون خفته را ادامه دهیم.
مناجات الهي ! چه خالصانه امتداد نور را طي کردند و چه عاشقانه در عشق غلتیدند و چه مظلومانه از میان ما میروند … و ما … چه بی خردانه به تماشاي شان نشسته ایم. الهي! قلبم هزار بار در تکرار مظلومیتش .شکست روح خسته ام زیر بار نگاه هاي بي تقوا له مي شود . زیر بار نگاه هايي که چه بي خيالانه… چه گستاخانه مي نگرند هنوز بوی خون از خاک شلمچه و طلائیه و جزیره مجنون به مشام میرسد هنوز قلب نخلستان هاي خوزستان می زند. الهي! خسته ایم… مانده ایم ، سر در پاي ،هوس آغوش در آغوش گناه و عصيان الهي ! نخواه ، نگذار دست و پا زنان بمانیم در درياي خودخواهي هايمان . الهي ! لحظاتي در مقابل مهرباني ، خیانت؛ محبت ، ریا؛ صبر ، خستگي؛ تعصب بي خيالي ها؛ سپاس بد مستي و غرور دیده میشود حقیقتاً شمع چه واژه ي حقير و زبوني است . قلم خسته است بي روح و پژمرده است. انگار میداند که غرق بي سعادتي و شقاوت است. پس مرحمتي فرما برما .
خاطرات

مقدمه
در حدود ۲۴ سال از شهادت خون بار فرزندان راستین اسلام عزیز که بدست نيروهاي بعثي عراق جنايتكار آمریکا میگذرد در این فاجعه که پاک ترین و شایسته ترین فرزندان امت اسلامي مخصوصا سلاله پاك حسين (ع) شهید سید احمد چاوشی و دیگر همرزمانش و یاران با وفاي امام که خون خود را براي زنده نگه داشتن نهال اسلام هدیه نمودند میگذرد دشمنان اسلام فکر میکردند با کشتن جوانان – مردان زنان ما و دیگر سربازان بزرگ اسلام و ادامه این کشتار میتواند حق را نابود و وجود کثیف باطل خود را جایگزین آن سازند ولی چه خیال باطلي اگر يزيديها توانستند بر درياي خروشان خون حسین (ع) سید شهیدان عالم و یاران پاك و با وفایش بر اریکه قدرت تکیه زنند پیروان خونخوار یزید و عمال پست آمریکا هم میتوانند بر خون جوشان امام و فرزندان با وفایش همچو سید احمد چاوشی به
عیاشی بنشینند.
باري ما اين خون هاي پاك را سرمايه اي بزرگ براي انقلاب عظیم اسلامي مي دانيم و به بزرگداشت یاد این شهیدان مظلوم و پاک بر آن شدیم تا به جمع آوري زندگينامه وصیت نامه خاطرات و عکسهای این عزیزان بپردازیم. امید است مردم مسلمان و دلیر ایران با نگاهی عمیق به این وقایع خاطر این عزیزان را ارج نهاده و مشت محکمی بر دهان یاوه سرایان شرقی و غربی و اربابان آنها مخصوصاً
آمريكا بکوبند.
به امید پيروزي بر کفر و نفاق جهاني

گالری تصاویر شهید

سید احمد چاووشی

جنگ ها و عملیات ها :
اطلاعات شهید :

نام پدر

زاده :

تاریخ تولد :

شغل :

محل شهادت:

تاریخ شهادت :

موقعیت مزار:

کد QR شهید
QR Code https://merajshahreza.ir/shohada/ahmad-chaoshi