شهيد ناصر مصلحی
باسمه تعالی
پاسدار شهید ناصر مصلحی فرزند فتح الله در تاریخ ۴۴/۱۰/۱۷ در شهرضا در خانوادهای فوق العاده متدین و متعهد به اسلام و ولایت پا به عرصهی وجود گذاشت. پس از تحصیلات با موفقیت و نمرات خوب برای تحصیل در دوره راهنمایی ثبتنام و تا کلاس سوم راهنمایی ادامه داد و در مدرسه راهنمایی از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشآموزان بود. از لحاظ اخلاق و رعایت اصول اسلامی و انقلابی تا آن جا که میتوانست فعالیت میکرد. در پایگاه بسیج ثبتنام و از اعضای فعال پایگاه مقاومت بسیج امام حسین (ع) بود و بیشتر شب.ها را به نگهبانی و پاسداری میگذرانید برای اینکه بیشتر بتواند به انقلاب و مخصوصا جنگ تحمیلی خدمت کند عضو رسمی سپاه پاسداران شهرضا گردید. شهید مصلحی علاقمند به مطالعه کتابهای دینی و مذهبی بود آنها را مطالعه و از آنها بهره میگرفت و همیشه خدا را شاکر بود از اینکه در زمانی زندگی میکند که در راس حکومت، مجتهدی عادل و آگاه به زمان بنیانگذار جمهوری اسلامی میباشد و از همه مهمتر اینکه شغل او در ارگانی برخاسته از مردم انقلابی میباشد.
اموزشهای مقدماتی و تکمیلی را در پادگان غدیر اصفهان با موفقیت گذرانید و چند مرتبه به جبههها اعزام گردید. در آخرین اعزام در تاریخ ۱۳۶۴/۴/۱۶ به واسطهی خفگی در آب به درجهس رفیع شهادت نائل آمد.
پیکر پاک او را به شهرضا حمل و پس از تشییع در گلستان شهدای شهرضا به خاک سپردند.
شهید مصلحی دارای اخلاق نیکو و برخورد بسیار خوبی بود و به گفتهی همرزمانش مقید به خواندن نماز شب بود و مجالسی که در آن غیبت میشد را ترک میکرد.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
«من طلبنی وجدنى، و من وجدنى عرفنی، و من عرفنى احبنى، و من احبنى عشقنی، و
من عشقنی عشقته، و من عشقته قتلته، ومن قتلته فعلى ديت ، و من على ديته فاتا ديته.
آن کس که مرا طلب کند مییابد، آن کس که مرا یافت میشناسد، آن کس که مرا شناخت دوستم میدارد، آن کس که دوستم داشت به من عشق میورزد، آن کس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق میورزم، آن کس که او به من عشق ورزیدم او را میکشم، و آن کس که من بکشم خون بهایش بر من واجب است و آن کس که خون بهایش بر من واجب است پس من خودم خون بهایش هستم، حدیث قدسی»
پس از ستایش خداوند سبحان و درود بر رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار بالاخص حضرت مهدی (عج) و نائب بر حقش امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و ملت شهیدپرور ایران و با سلام بر پدر و مادر و خواهران و برادرانم و تمامی دوستان و آشنایان. من ناصر مصلحی فرزند فتح الله بر اساس رسالت و مسئولیتی که حس نموده بودم
در راه الله و برای پاسدرای و حراست از انقلاب کبیر اسلامی که خون بهای ۱۶۰ هزار کشته و مجروح است به جبهه آمدم و به جنگ علیه ضد خدا پرداختم. من گام نهادن در این مسیر خدایی را یک فریضه میدانم و در این راه اگر دشمن را شکست دهیم پیروزم و اگر به ظاهر شکست بخوریم و کشته شویم پیروزیم، به هر حال این مایهی شکر پروردگار و افتخار برای من و شماست که در این راه به درجهی شهادت میرسیم به جایی میروم که ملکوتش نامند آنجا که بهشتش نامند، زندگی ذلت بار را هیچ وقت قبول نخواهم کرد مرگ سرخ و شهادت را بر آن ترجیح میدهم همانطور که قلبم آگاه است به آرزوی خود خواهم رسید.
هیهات، ۱۷ سال از عمرم گذشت و هنوز اندر خم یک کوچهام زیرا که از نعمتهایی که پروردگار به من داده سپاسگزاری نکردهام و شرمندهام و بیشتر از همه نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کردم که امام و رهبر و مرجع تقلید ما روح خدا خمینی بت شکن باشد. توفیق نیافتم آنطور که باید در گفتارش تفکر کنم و توفیق نیافتم که بیشتر بشناسمش افسوس و صد افسوس که با او هم عصر بودم ولی نتوانستم از ولایتش بهره گیرم و به فرامینش بیندیشم.
پدر عزیزم درود خدا بر تو باد که با امضاء نمودن رضایتنامه برای من در حقیقت شهادتنامهی مرا امضا کردی،
مادرم کوه باش و چون کوه استقامت کن لحظهای از نام و یاد خدا غافل مباش در راه دین بکوش که هر چند بکوشی باز هم کم است قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر و خمینی رهبر و خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار سر ده و فریاد شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همانا فریاد ما پیروی کردن از خدا و قرآن و خمینی است. پدر و مادر، خواهران و برادرانم امکان دارد اتفاقی واقع شود که جنازه من به دست شما نرسد آنگاه به یاد شهدای کربلا بیفتید و ناراحتی به خود راه ندهید و هر وقت دلتان گرفت به گلستان شهدا بروید و به مزار این همه شهید بنگرید آن وقت درد
خود را فراموش خواهید کرد.
در پایان از همگی میخواهم که در هر حال پیرو ولایت فقیه باشید و همیشه روحانیت را سرمشق خود قرار دهید
و باکفار و منافقین و آمریکا و شوروی و دیگر قدرتهای شیطانی با تمام قوا بجنگید و انتقام خون شهیدان را از آنها بگیرید و در نمازهایتان امام را دعا کنید و همچنین از همه میخواهم که مرا حلال کنند و از دوستان و آشنایان و همه کس بخواهید که مرا حلال کنند و در جلسات ختمی که برای من میگیرید شیرینی دهید و نگوئید که جلسه عزا است.
سلامتی امام و شما را و طول عمر پر برکت برای امام عزیزمان آرزو میکنم.
والسلام