در سال ۱۳۴۹ خداوند بزرگ فرزندی را به خانواده متوسط عطا کرد که نام او را محمدرضا نهادند. وی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش به انجام رسانی؛ عشق او به کار و تلاش باعث شد که تحصیل را رها کرده و با توجه به کمی سن در کارخانه تولید فرش ماشینی مشغول به کار شد. روحیه محمدرضا از همان اوایل نوجوانی روحیه کار و تلاش و استقلال طلبی بود عشق به جبهه و جنگ مقاومت ماندن در کنار خانواده را نزد او به حداقل رسانید و در سن ۱۷ سالگی جهت گذراندن دوره آموزشی راهی پادگان امام حسین (ع) خمینی شهر شد و پس از آموزش به اتفاق تنی چند از بسیجیان جرم افشار راهی جبهه جزیره مجنون گردید.
تقی انصاریپور یکی از همرزمان شهید میگوید:در جبهه روحیه محمدرضا با دیگر رزمندگان اعزامی از جرم افشار متفاوت به نظر میرسید با اینکه برای اولین بار بود که به جبهه آمده بود اما رفتارش با رزمندگان دیگر چنان بود که گویی سالهای سال با جبهه و گلوله و آتش سر و کار دارد او بی مهابا به سنگرهای دیگر رزمندگان سر میزد و با آنان معاشرت میکرد.
تقی میگوید: روز قبل از شهادت محمدرضا،علی انصاریپور شهید شده بود و برادرم هم مجروح شده بود که به اورژانس خط انتقال داده شدند. فرمانده از عزیمت من به سنگرکمین که فقط چند صد متر با عراقیها فاصله داشت ممانعت به عمل آورد. محمدرضا با اینکه تازه سنگر کمین برگشته بود آن شب یعنی شام دوشنبه ۱۳۶۷/۲/۱۲ دوباره راهی سنگر کمین شده بود . چهره او هنگام رفتن با دفعات قبل خیلی تفاوت داشت گویا او میدانست که این رفتن راه برگشتی در کار نیست نهایتاً فردای آن روز محمدرضا مورد اصابت ترکش خمپاره ۱۲۰ میلیمتری ار میگیرد و با اقتدا به مقتدای خویش امام حسین (ع) به شهادت میرسد
تقی میگوید: هنگام عزیمت از انرژی به خط فقط این شهید یعنی محمدرضا انصاری پور و شهید علی انصاریپور به حمام رفتند و غسل شهادت کردند گویا فقط به این دو کبوتر سبک بال الهام شده بود که تا چند روز دیگر مهمان حضرت حق هستید در تاریخ ۱۳۶۷/۲/۱۴ به آرزوی خود رسیدند
وصیت نامه
قسمتی از آخرین نامه شهید که ۱۸ ساعت بعد از نگارش آن لاله وجودش پرپر میگردد.
با عرض سلام خدمت آقا امام زمان (عج) و با درود بر نائب برحقش امام خمینی و با سلام بر شهیدان به خون خفته انقلاب اسلامی… همه بچهها تقی،ابراهیم (حاج عبدالعلی)،عبدالرحیم،قدرت (مشهدی رضا) و دیگر برادران جرم افشاری اینجا هستند و حالشان خوب است. علی (حاج فرج)وعلی(حاج نوروز) پریروز تو کمین زخمی شدند که به عقب منتقل شدند و من تا الان که ساعت ۶ بعد از ظهر دوشنبه ۱۳۶۷/۲/۱۲ است است صحیح و سالم هستم.