در تمام طول عمر و زندگی با کمال خوشحالی بدون آنکه کسی را با اطلاع کند در انجام کارهایش بکار مشغول بود نمیخواست که کسی اطلاع پیدا کند و یا تعریف از آن نکند و ر در در زندگی همیشه قانع بود و با لب خندان و زبان خوش دو سر باز میگذرانید. او سعی کرد که یافته های خود و مهارتها و معلومات فرا گرفته را در اختیار نوآموزان که منوط به نسل آینده خود بودند قرار دهد و خدا شاهد و ناظر میدانست با عشق تمام به امر تدریس پرداخت و پس از پایان سال تحصیلی روستای عمر و آباد منتقل و این فریضه مقدسی آموزشی را با خلوص نیت انجام داد و چون بیشتر احساس مسئولیت نسبت به اسلام واقعی پیدا کرده بود از مهرماه ۱۳۶۰ با شرکت در دوره تعلیماتی اسلحه شناسی عازم جبهه های حق علیه باطل کرد و از مبارزه دیگر با دژخیمان بعثی و رسالت خود دو ماه و نیم هم به پیکار در تنگه چزابه رفت که با پیشروی همدوش سایر رزمندگان و همسنگرانش سالم به مرخصی بازگشت و چون دامادی برادرش بود قرار شد که بماند و در مراسم شرکت کند و لیکن موافقت منمود و اظهار داشت شادی مانجات کشور و میهن اسلامی است و با هزاران عشق و علاقه به پیروزی به جبهه جنگ رفت که در شب چهارم فروردین در عین خوش و فتح المبین بارمز یا زهرا شرکت و بشرف شهادت نائل گشت.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
و اعدو لهم ما استطعتم من قوة
با درود و سلام بر شهیدان اسلام و درود بر امام امت خمینی بت شکن
اینجانب محمد تقی رضاییفرزند ابوالقاسم به شماره شناسنامه 679پس از اقرار به وحدانیت خدای متعال طبق مسئولیت شرعی که برای خود حس کردم عازم جبهه جنگ حق علیه باطل شدم و امیدوارم در این راه که قدم گذاشته ام به آرزوی خود که همان لقاءالله است بپیوندم.
اینجانب اگر لیاقت شهادت را پیدا کردم و به خیل شهیدان پیوستم پدرم وصی من است که پس از جمع آوری دارایی ام خمس آن را بپردازد و بعدا بدهکاری های من را که به بانک صادرات و قرض الحسنه می باشد بپردازد و کسی را بگیرد که برای من دو سال نماز و روزه به جا آورد و از ما بقی مالم جهت کمک به جبهه های جنگ بپردازد .
و از ملت غیور قهرمان پرور ایران به خصوص پدر و مادران و خواهران وبرادران می خواهم که تا سر حد جان انقلاب و امام را یاری کنند تا آن شاءالله جمهوری اسلامی ایران متصل به فرج امام زمان گردد .
در ضمن بقیه مالم را پدرم هر طور که صلاح میبیند خرج نماید والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته محمد تقی رضایی.