باسمه تعالی
سرباز شهید قاسم کاظمی فرزند علی در تاریخ ۱۳۴۳/۵/۱ در روستای مهیار در خانواده متدین و کشاورز روستایی چشم به جهان گشود تحصیلات ابتدائی را در زادگاهش بپایان رسانید و برای ادامه تحصیل و کار راهی تهران شد و روزها بشغل صافکاری اتومبیل مشغول و شبها در دوره راهنمایی تحصیل میکرد و علاوه بر تامین هزینه زندگی به خانواده کمک هزینه میکرد .
شهید کاظمی بسیار با تقوا و از خدا غافل نبود و همواره سفارش به نماز و روزه میکرد و خودش علاوه بر انجام فرائض مذهبی شبها نیز با خدای خود خلوت میکرد و براز و نیاز در نماز شب میپرداخت با شروع جنگ تحمیلی بین ایران و عراق اصرار داشت به جبهه برود ولی مادر مانع اینکار بود و میگفت هر وقت برای خدمت سربازی رفتن آنوقت به جبهه برو مادرش دختر داییش را برای او نامزد کرد تا بلکه فکر رفتن به جبهه را از سر بیرون کند ولی او عاشق امام بود و میخواست که به گفته امام مبنی بر پرکردن جبهه ها از جوانان عمل کند لذا به سربازی رفت و یکسال و پنج ماه در تهران خدمت کرد و ناراحت بود از اینکه او را به خط مقدم جبهه نمیبرند پس از آن باصفهان منتقل شد چند مرتبه مرخصی آمد و هر وقت بخانه می آمد از شهید و شهادت برای مادر میگفت و او را برای پذیرش شهادتش آماده می کرد شهید کاظمی بسیار پر کار و پر تحرک بود و حتی در ایام مرخصی ماشینی را میگرفت و صافکاری میکرد پس از آن او را به ارومیه اعزام و پس از مدتی به پیرانشهر منتقل کردند تا اینکه پس از مدتی مبارزه با دشمنان اسلام در تاریخ ۶۳/۱۲/۱۷ به آرزوی خود رسید جنازه پاکش را به مهیار منتقل و با تشریفات خاصی در کنار دیگر شهدا به خاک سپردند.
وصیت نامه
بسم رب الشهدا و الصديقين
با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با درود به رزمندگان اسلام که با جان و مال خود از این میهن اسلامی دفاع می کنند و با سلام و درود بر شهیدان از صدر اسلام تاکنون که با نثار خون خود درخت اسلام را بارور کردند و با سلام بر پدر و
مادر عزیزم که رنج فراوان ان کشیدند و در تربیت من سعی وکوشش بسیار نمودند تا از خط اسلام منحرف نشوم و بتوانم با پاسداری از اسلام و با دادن خون خود مثل یاران امام حسین علیه السلام باشم و در این زمان نیز که اسلام با کفر درجنگ است در رکاب این حسین زمان خمینی بت شکن او را یاری کنم و از شما پدر و مادر عزیزم که گردن من حق بسیار دارید حلالیت میطلبم و از شما میخواهم که مرا حلال کنید چون من نتوانستم آنطور که باید فرزند خوبی برای شما باشم و از شما پدر عزیزم میخواهم که صبر داشته باشی و هیچگاه غمگین و افسرده نباشی و همیشه افتخار کنی که فرزندی را بزرگ کردی و تقدیم انقلاب و اسلام نمودی و با این رفتار مشت محکمی بردهان یاوه گویانی و منافقین زده باشی و از شما مادر عزیزم می خواهم که زینب گونه رفتار کرده و به تمام زنان بفهمانی که از یاران حضرت زینب هستی و الگو می باشی برای تمامی خانواده ها و از شما برادر عزیز که در سنگر مدرسه هستید می خواهم که با کوشش درس بخوانی تا در آینده فرد مفیدی برای جامعه اسلامی باشی و پس شما خواهران عزیزم می خواهم که همیشه حجاب خود را حفظ کرده ودر تربیت فرزندان خود کوشا باشید تا در آینده یاور اسلام و قرآن باشند و شما دایی عزیزم که شما را هم اندازه پدرم دوست می دارم از شما می خواهم چنانچه شهید شدم نامزدم را هر چه زودتر به خانه شوهر بفرستید نکند خدای ناکرده در این امر کوتاهی کنید
و اما پدر و مادر و برادر و خواهرم بدانید که من برای گرفتن پایان خدمت سربازی به جبهه نرفتم به این نیت رفتم تا بتوانم پایان خدمت واقعی ام را از امام زمان عجل الله بگیرم پدر جان اگر امکان دارد سعی کنید که مرا در روز جمعه دفن کنید تا نمازگزاران روز جمعه بتوانند مرا تشییع کنند دوست ندارم برای من عزاداری کنید و لباس مشکی بپوشید من از شما میخواهم که با رفتار خود تمام فامیل را شاد کنید طوری که در مراسم عزاداری من عروسی من باشد و به شما مادر عزیزم می گویم که دوست ندارم برای من گریه کنی چون گریه باعث خوشحالی دشمنان اسلام میباشد پدر عزیزم وسایل مرا هر چه که هست بفروشید و پول آن را هر طور که میدانید به مصرف برسانید و در پایان از شما خانوادهام میخواهم که نماز شب و نماز امام زمان را فراموش نکنید چنانچه من شهید شدم در میان فامیل اگر کسی صاحب اولاد پسر شد نام قاسم را بر روی او بگذارید.
از شما میخواهم که برای رهبر انقلاب دعا کنید به امید زیارت کربلا. و السلام