پاسدار شهید غلامرضا مطیعی (یاسر) فرزند حاج محمد صادق در ۱۳۳۸/۷/۴ در شهرضا در خانوادهای متدین و علاقمند به برگزاری جلسات سوگواری امام حسین (ع) به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا اخذ دیپلم هنرستان در رشتهی راه و ساختمان به پایان رسانید.
در آغاز طلوع انقلاب به فعالیت پرداخت در تمام تظاهرات و راهپیماییها به طور فعال و چشمگیر شرکت نمود. در هنرستان عضو فعال انجمن اسلامی هنرجویان بود و به قول مسئولین مدرسه اخلاق و رفتار نمونه و فعالیت چشمگیری در کارهای مربوطه به انجمن داشت، در گروه تتائر و در قسمت کتابخانه با مسئولیت کتابداری سعی در ارشاد و هدایت دانش آموزان داشت، نسبت به مال و منال دنیا بی اعتنا بود، گذشت و ایثار فراوان داشت حاضر بود همه زندگی خود را در راه خدا، دوستان مومن و افراد فامیل و خانواده اشفدا کند.
با پیروزی انقلاب به عضویت نیمه وقت سپاه درآمد و فرمان امام برای تشکیل سپاه بیست میلیونی در بسیج ثبتنام و از
اعضای فعال بسیج بود و پس از گذراندن دورهی آموزشی به جبهه کردستان اعزام و پس از دوماه محاربه با ضد انقلابیون برای دیدار مادر خود به شهرضا آمد. برای مرتبه دوم در اجرای فرمان امام که فرمودند جوانان جبههها را خالی نگذارید اوایل دی ماه ۱۳٦٠ به جبههی جنوب اعزام و پس از چندی برای مرخصی ده روزه به شهرضا آمد و پس از انقضای مرخصی به جبههی جنوب برگشت و در تنگ چزابه با بعثیان جنگید. مجددا به شهرضا آمد و همراه تیپ امام حسین در عملیات فتح المبین شرکت و در تاریخ ۱۳٦۱/۱/۷ بع درجه رفیع شهادت نائل آمد.
جسد مبارکش به همراه سی و پنج همرزمان شهیدش در گلستان شهدای شهرضا به خاک سپرده شد یاد و نامش گرامی باد.
وصیت نامه
وصیتنامه
۱- هر که به ندای هل من ناصر ینصرنی پاسخ مثبت داده پس در روز قیامت امام زمان شفاعتش را
میکند و جایش درست است.
۲- ما هدفمان از رفتن به جبههها و جنگیدن با کفار این بود که اسلام را حاکم کنیم بر جهان و متجاوزی که به حریم اسلامی ما تجاوز کرده بود نابود کنیم چون او از اسلام میترسید مجبور بود که اسلام را از بین ببرد و بایستی ما دفاع میکردیم از ناموس خود که همان اسلام عزیز است و شما از این به بعد وظیفهی مشکلی به گردنتان است و آن اینکه با منافقین این پسماندههایی که ماندهاند و به خیال خام خود میتوانند ضربهای به اسلام عزیز بزنند و یا لیبرالها همانهایی که به قول خودشان جلوی آزادی گرفته شده و آنها دیگر نمیتوانند بیبند و باری کنند و به این انقلاب و گردانندگان انقلاب بد و بیراه میگویند بایستی جلوی اینها بایستید و در مراسمی که برایم برپا میکنید اگر میخواهید که من در آنجا راحت باشم از اینها دعوت نکنید و اگر آمدند و خواستند در گوشهای بنشینند و به این انقلاب بگویند، بایستی شما خانواده عزیزم جلویشان محکم بایستید و نگذارید که بر ضد این انقلاب حتی کوچکترین حرفی بزنند میدانید که این انقلاب از خون هزاران شهید آبیاری شده و وظیفه شماهاست که از آن حفاظت کنید و از شما میخواهم کـه از هر گونه خدمتی به اسلام کوتاهی نورزید. برادرم بعد از شهادت من علی اکبروار بایستی همانطور که در مدرسه و انجمن و دیگر جاها فعالیت چشمگیری برای این انقلاب داشتی با فعالیتی زیادتر خدمت کن و منظور من در این وصیت نامه این است که راه مرا ادامه دهی همین طور که تو خود راه مرا شناختهای و خودت هم برای پاسداری از اسلام کوتاهی نکردهای پس به کارت و برنامه قبلیات با تلاشی بیشتر ادامه بده و برای من هیچ نگران نباش و از خواهرم میخواهم که زینبوار پیام مرا و تمام شهیدان را به مردم برساند و هیچ ناراحت و گریه زاری نکن که من به آن آرزویی که داشتم رسیدم و امیدوارم با خانواده در راه انقلاب کوشا باشید و هر چه
شما ناراحت و گریه زاری کنید ما آنجا ناراحت هستم و از شما میخواهم که مرا حلال کنید و اگر فرزند و برادر خوبی برای شما نبودم و اگر از من بدی دیدید و یا قولی دادم و عمل نکردم و یا غیبت و یا تهمتی زدم و یا به کسی تندی کردم از روی هوای نفس بوده و الان دستم کوتاه است از جبران آن و از خدا میخواهم که هر طور که میتوانند شما را راضی کند و در این قسمت چند کلمهای برای برادر عزیزم حمید باقری مینویسم حمیدجان تو خدمات ارزندهای به من کردهای و محبتهای فراوان به من کردهای از تو میخواهم که مرا ببخشی و هر بدی از من دیدی حلال کنی خدا تو را و خانواده ات را همیشه سربلند و سرافراز نگهدارد وطول عمر زیاد و سلامتی کامل و اجر و پاداش نیکوئی در دنیا و آخرت به شما عنایت کند.
و از شما میخواهم در دعا یا در نمازها این دعاها را فراموش نکنید:
۱- دعا برای هر چه زودتر ظهور امام زمان (عج)
۲- دعا به رهبر عالیقدر انقلاب
۳-دعا به رزمندگان اسلام
٤- دعا برای پیروزی اسلام علیه کفر
ه-دعا به روحانیت متعهد این ادامه دهندگان مکتب اسلام
٦- دعا برای طلب آمرزش و استغفار برای من
و من از خداوند میخواهم که صبر و تحمل به شما عنایت کند.