بسمه تعالی
شهید بزرگوار اسلام حاج سید علی بطحائی فرزند سید نصرالله در ۲۱ اسفند ماه سال ۱۳۱۲ در خانواده متدین در شهرستان شهرضا متولد گردید. به سال ۱۳۱۸ وارد دبستان شد و دوران تحصیلات ابتدایی خود را پشت سر گذاشت وی در زندگی پیوسته در مقابل رنجها و سختیها مقاوم بود در حد توان خود سعی مینمود که به جامعه اسلامی در راه رضای خدای تبارک و تعالی خدمت کند. از آنجا که او خود را یک بنده خداوند میدانست به ولایت خدا و رسول الله و امیرالمومنین و ۱۱ فرزندش نیز اعتقاد راسخ داشت بر این اساس با توجه به اینکه مقلد امام خمینی نیز محسوب میشد ولایت و رهبری امام را نیز به جان و دل پذیرفته و معتقد بود که ولایت امام خمینی برگشت پیدا میکند به ولایت علی (ع)و رسول اکرم(ص) و بالاخره همان ولایت حضرت احدیت است پس هر کس از امام خمینی اطاعت کند در حقیقت از خدا اطاعت کرده هر کس امر او را به هر عضو و بهانهای سرپیچی نماید حکم خدا را سرپیچی کرده است.
در تظاهرات بر علیه رژیم منحوس شاه معدوم شرکت فعالانه میجست و بدین ترتیب بغض کینه و عداوت هرچه بیشتر خود را با ظلم و بیداد این رژیم نکبت بار که سابقه ۲۵۰۰ ساله داشت بیش از پیش نشان میداد تا آنجا که در سرنگون کردن بت طاغوت در روز تاسوعای حسینی در جمع تظاهرکنندگان حضور داشت و به این دلایل از قبل توسط مامورین رژیم شناسایی و دستور دستگیری وی نیز صادر شده بود. روز عاشورا در تشییع جنازه شهید دباغ شرکت کرده به برادرش گفته بود ای کاش من هم در راه اسلام شهید میگشتم در روز سهشنبه ۱۱ محرم الحرام ۱۳۹۹ هجری قمری ساعت ۹ صبح به همراهی برادرش آقای سید جعفر بطحایی در میدان تاسوعا دستگیر و در همان لحظات اولیه مامور رژیم به وسیله باتوم ضربهای به سر شهید بطحایی وارد نمود و سپس او و برادرش را به شهربانی شهر برده و بعد از چند ساعت در نیمههای شب همان روز آن را به زندان دستگرد اصفهان انتقال دادند که مدت ۱۹ روز در آنجا زندانی بودند سه نفر از روحانیون شهرضا حجج الاسلام آقایان حاج شیخ خلیل الله ملکیان حاج محمد زارعان و مرحوم حاج سید محمد رهنمایی که در زندان اصفهان با او بودند نقل کرده اند در مدتی که او در زندان به سر میبرد در اثر شدت ضربه مغزی پیوسته در رنج و مشقت بود و از سردرد به خود میپیچید در تاریخ ۱۰ دی ماه ۵۷ به همراهی دیگر زندانیان سیاسی با دستور آیت الله خادمی آزاد گشته و به شهرضا مراجعه می نماید. شهید در دیدار با ملاقات کنندگان اظهار مینمود که من افتخار میکنم در راه اسلام زندان رفتم و خوشحالم که تمام مشقت و رنج من به خاطر اسلام است و پیوسته در راه رضای خدا بلا مصیبت دیدن و صبر کردن بر آن را یک عبادت میدانست و شکرگزار خدا بود. هر چند روز که از بیماریش سپری میگشت شدت درد زیادتر میشد تا آنجا که بینایی چشمان خود را به کلی از دست داد . روز ورود امام خمینی به میهن اسلامی در حال نابینایی میگفت گرچه نمیتوانم چهره مبارک امام را از طریق تلویزیون ببینم لاکن بسیار خرسندم که به حمدالله رهبرم به سلامتی به ایران تشریف فرما شدهاند. در ۱۳ بهمن ۵۷ جهت معالجه به بیمارستان حجتیه اصفهان انتقال یافت و در آن شرایط سخت حالی که داشت یک روز قبل از شهادتش تقاضا کرده بود تا رادیویی برایش بیاورند بلکه از این طریق بتواند صدای امام را بشنود اما بعد از این تقاضا به حال اغماء افتاد و سپس تحت عمل جراحی جمجمه قرار گرفت و متاسفانه تلاش پزشکان در این مورد بینتیجه ماند و بالاخره شهید بطحایی به جرم حق طلبی پیرو قرآن بودن و اسلام خواهی در حالی که نسبت به دشمنان اسلام سرسختانه عداوت میورزید و با دلی آکنده از عشق به امام خمینی همزمان با اذان مغرب روز شنبه ۲۱ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ هجری شمسی برابر با ۱۲ ربیع الاول سال ۱۳۹۹ هجری قمری و در همان لحظات اولیه پیروزی که صدای انقلاب اسلامی ملت شهید پرور ایران از رادیو به گوش میرسد به مژده سقوط رژیم ۲۵۰۰ ساله ستمشاهی را لحظه به لحظه به مردم میداد و در حالی که منادیه از آن گلبانگ الله اکبر اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله را سر میداد شهید حاج سید علی بطحایی نیز با خونش این کلمات زیبا را شهادت داد و به لقاء حق پیوست و نهایتاً به آرزوی دیرینهاش رسید جسد پاک و مطهر وی نیز در روز ۲۲ بهمن ماه ۵۷ مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی بر روی دوش انبوه امت حزب الله تشییع و در قبرستان مصلی شهرضا به خاک سپرده شد روانش شاد و راهش پر رهرو باد.