پاسدار شهید علیرضا ابراهیمی فرزند حاج عبدالحسین در تاریخ ۱۳۵۰/۵/۱ در اصفهان در خانوادهی فوقالعاده متدین و پیرو مکتب و قرآن پا به عرصه وجود گذاشت. سه سال از دوران تحصیل ابتدایی را در اصفهان میگذراند و پس از آن به همراه خانواده در شهرضا سکونت اختیار میکند. شهید علیرضا هشت ساله بود که انقلاب شروع و او هم به نوبه خود نقشهایی در انقلاب ایفا کرد. در راهپیماییهای دوران انقلاب که مردم را به رگبار بسته بودند در اصفهان چند تن مجروح میشوند که علیرضا حضور داشته و آنها را میبیند که یکی از آنها را چند تن دیگر از جوانان را گرفته و هراسانند که مبادا این مجروح بهدست پلیس بیفتند که علیرضا به پدرش میگوید و او را با اتومبیل به بیمارستان میرساند و همچنین در دیگر راهپیماییها شرکت و با سن کم بسیار فعال بود. هنگامی که امام دستور میدهند برای رفع تحریم اقتصادی روزهای دوشنبه و پنجشنبه مردم روزه بگیرند با اینکه شهید علیرضا مکلف نبود دستور امام را اجرا و روزه میگیرد. در مجلس دعا و قرائت قرآن با علاقه حاضر میشد و روحش سرشار از علاقه و عشق برای خدمت به جمهوری اسلامی بود. در کلاس دوم راهنمایی بود که همکاری خود را با بسیج پایگاه مقاومت مسجد امام حسین ( ع ) شروع کرد و اغلب شبها در مسجد حاضر میشد. مرغ روانش برای دیدار با خدا پر میزد و آیینه بیغبار سینه آن جلوهای خاص داشت تصمیم گرفت در حالی که در سنگر مدرسه است سری هم به سنگرهای جبهه بزند و چون جوانان دیگر از فیض الهی سهمی نصیبش شود ولی سن کم مانع این کار بود تا اینکه با دستکاری در شناسنامه موفق شد در اردوی آموزشی پذیرفته شود. پس از گذراندن با موفقیت آموزش نظامی به جبهه جنوب اعزام و پس از مدتی جدال و ابراز شجاعت و لیاقت در جنگیدن و بدون هراس از شهید شدن به مرخصی آمد و پس از انقضاء مرخصی چون عاشق شهادت بود آرام نداشت. مجدداً به جبهه رفت و از شجاعت و ایمان و خلوص این نوجوان رزمنده تعریفهایی میکنند که متأسفانه به علت امکانات کم مجالی برای نوشتن آنها نیست.
سرانجام درعملیاتی در جزیره مجنون در تاریخ 1365/5/8به فیض شهادت نائل آمد. جسد پاکش را به شهرضا حمل و پس از تشییع در میان اندوه و حزن همکلاسانش در گلستان شهدا به خاک سپرده شد.
وصیت نامه
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل اللّه اموات بل احیاء ولکن لا یشعرون
کسی که در راه خدا کشته شده مرده نپندارید بلکه او زنده جاوید است ولیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت.
قسم به عصر نورانی رسول (ص) یا دوران ظهور ولی عصر (عج) که انسانها همه در خسارت و زیاناند مگر آنان که به خدا ایمان آورده و نیکوکار شدند و به درستی و راستی پایداری در زمینه دین یکدیگر را سفارش کردند و به خط دین و اطاعت حق ترغیب و تشویق کردند.
ای رسول ما بگو ای کافران مشرک من آن بتهایی را که شما به خدایی میپرستید هرگز نمیپرستم و شما هم آن خدایی که من پرستش میکنم پرستش نمیکنید نه من خدایان باطل شما را و نه شما خدای یکتای معبود مرا عبادت خواهید کرد پس از اینک دین شرک و جهل برای شما باشد و دین خدا پرستی و توحید هم برای من
به یاد داشته باشید قطع شدن لذتها و به جا ماندن گناهان را برای خدا و نه درون زمین بندگان است که برای حوائج مردم کوشش میکنند اینها در روز قیامت در اماناند و کسی که مؤمنی را شاد بکند خداوند در روز قیامت دلش را شاد سازد. هر کس به دنیا دل ببندد دل به سه چیز بسته است اندوهی که پایان ندارد و آرزویی که به آن نرسد و امیدی که بدان نخواهد رسید رسول اکرم فرموده مرگ حق است و حال آنکه مرگ سبب راحتی مؤمن است. شرافت انسان کامل نگردد مگر به وسیله سخاوت و فروتنی… هر چشمی در روز قیامت گریان است جز چشمی که شب بیدار باشد در راه خدا و چشمی که گریان شود از ترس خدا و چشمی که بسته شود از نامحرمان
ای مادر گرامی و ای خواهر گرامی و ای برادر گرامی اگر اذیتی ظلمی کردهام مرا ببخشید اگر برای آمدن من ناراحتی برای شما پیش آمد مرا ببخشید مادر به خدا قسم من دست خودم نبود مثل اینکه کسی مرا نوید میداد به من سخن میگفت شبها به سختی خواب میرفتم دلم پر میزد دیگر حالم را نمیفهمیدم ولی به روی خود نمیآوردم. شبها خوابهایی میدیدم ولی تا بگویم مادر و خواهرم و خویشاوند در تشییع جنازهی من گریه مکنید.
اسلام راه شهداء افتخار ما جنگیدن کار ما پیروزی اسلام اللّه اکبر
برادر کوچک شما حقیر شما علی