باسمه تعالی
پاسدار شهید عبدالعلی کاجی فرزند حاج حسن در سال ۱۳۴۲ در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین کارگری زحمتکش بدنیا آمد تحصیلات خود را تا اخذ دیپلم ادامه داد و پس از آن بشغل درب و پنجره سازی مشغول گردید در هنگام درخشیدن انقلاب اسلامی شهید کاجی با گوش دادن به سخنان امام و توزیع اعلامیه و نوارهای سخنراني أنحضرت مبارزه علیه طاغوت را شروع کرد و در کلیه تظاهرات خیابانی شرکت داشت جوانی فعال و کوشا بود و در کارها به پدرش کمک میکرد با پیروزی انقلاب ابتدا در پایگاه شهید طاوسی فعالیت میکرد و یکی از فعالان پایگاه بود پس از آن عضو رسمی سپاه پاسداران شد در عملیاتهای حصر آبادان، آزادسازی بستان – فتح المبین و بیت المقدس شرکت فعال داشت در یکی از عملیات مجروح گردید و مدتی در بیمارستان بستری بود و با بهبود نسبی بیمارستان را ترک و در عملیات خیبر در تاریخ ۶۲/۱۲/۱۷ پس از آزادسازی جزیره مجنون بدرجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیت نامه
بسم رب الشهداء والصديقين و الصالحین با سلام بر پیامبران و امامان معصوم خصوصا سلام بر سالار شهروان شهید دشت کربلا و سلام بر آخرین آنها منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) و سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی این نایب امام زمان (عج) و همچنین سلام بر تمامی خدمتکاران به اسلام و سلام بر شهدای کربلای امام حسین (ع) و کربلای ایران اینجانب عبدالعلی کاجی فرزند حسن بر حسب وظیفه ای که بر گردن داشتم وصیت نامه خویش را آغاز میکنم . اعوذ بالله من الشيطان الرجيم با نام خداوند هستی بخش جهان و با یاد خداوند مهربان خدائیکه در دنیا بر مومن و کفار رحیم است و در آخرت فقط بر مومنین رحم می کند سلام بر پدر و مادرم که منت بر من گذاشتند و مرا بزرگ کردند و با احکام اسلام آشنایم ساختند .
پدر و مادر عزیزم اکنون که وصیت نامه مرا میخوانید من دیگر در پیش شما نیستم و دستم از دنیا کوتاه است. که بتوانم جوابگوی زحمات شما باشم امیدوارم مرا حلال کنید و از خدا بخواهید تا بتوانم در آخرت دستتان را بگیرم . پدر عزیزم اینکه مرا روانه جبهه کردید آیا به بفکر افتادید که بعد از این پسرم نوبت کیست که به جبهه برود پدر و مادر و برادران گرامیم شما فکر نکنید که حالا که من شهید شدم مصیبتی به شما وارد شده و شما بگویید انا الله و انا اليه راجعون ، پدر عزیز و مادر مهربان و برادران و خواهران گرامییم بدانید که من با شناخت کامل در این راه قدم گذاشتم از تک تک شما میخواهم که مرا حلال کنید و آمرزش مرا از خدای بزرگ بخواهید و از همه آنها که مرا می شناسند بخواهید که مرا حلال کنند و اگر خدای ناکرده پولی یا چیزی به آنها بدهکار هستم و خودم نمیدانستم هر کس که میخواهد باشد از برادر خودم گرفته تا دیگری به پدرم که وکیل است مراجعه و از او بگیرد.