شهید عبدالخلیل مولائیان
زندگینامه
باسمه تعالی
پاسدار شهید عبدالخلیل مولائیان فرزند میرزا حسین در سال ۱۳۳۷ در شهرضا در خانواده مستضعف متدین و با انقلاب و علاقمند بدین و مکتب اسلام کشاورز دیده به جهان گشود.
تحصیلات خود را تا پایان دوره ابتدایی تمام کرد و از آن پس در مغازه شیرینی فروشی مشغول به کار شد با رسیدن به سن سربازی به خدمت احضار و هنوز یک سال از خدمت سربازیش نگذشته بود که امام فرمان بر تخلیه سربازخانه دادند به محض شنیدن فرمان امام فورا سربازخانه را ترک و به صف انقلابیون پیوست و با شرکت در تظاهرات و راهپیماییها و پخش اعلامیه و سخنرانیهای امام فعالیت چشمگیری داشت با پیروزی انقلاب به سربازخانه بازگشت و خدمت سربازی را تمام کرد شغل شیرینیسازی داشت در کاسبی نهایت دقت را میکرد که جنس مرغوب با قیمت عادلانه به مشتریان عرضه کند از ریا و تعلب و غیبت فوق العاده متنفر بود و از اخلاق بسیار خوب اجتماعی برخوردار بود از این رو دوستان و فامیل او را خیلی دوست میداشتند شهید در پایگاه مقاومت بسیج ثبت نام و یکی از بسیجیان مخلص و فعال بود بر اثر تصادف با موتور به شدت مجروح و از آن پس به آهستگی موتور میراند وقتی از او سوال شد که چرا آهسته رانندگی میکنی میگفت در حالی که دست و یا اعضای ما در جبههها خریدار دارد چرا اینجا مفت از دست بدهیم شهید مولاییان سه مرتبه به جبهه اعزام تا اینکه در مرتبه سوم در عملیات محرم در ۶۱/۸/۱۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمد جسد مبارک شهید پس از تشییع در گلستان شهدای شهرضا به خاک سپرده شد
وصیت نامه
وصیتنامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود بر رهبر کبیر انقلاب با قدردانی از پدر و مادرم که مرا به حدی رسانیدند که بتوانم قدمی اسلام را یاری کنم و با تشکر از برادرانم که با هوشیاری خود از زمان انقلاب تا پیروزی انقلاب فعالیتهای زیادی داشتهاند و دارند و در جبهه داخلی شرکت دارند وصیتنامه خود را آغاز میکنم
پدر و مادر عزیزم و برادرانم و خواهرانم
کسی مرا به اجبار به جبهه نبرد و کسی هم مرا چیزی نگفته ولی من وظیفه شرعی خود میدانم که مانند جوانان یعنی شهدایمان سهمی از انقلاب داشته باشم و خون من از هیچ کدام این جوانان رنگینتر نیست و از همه آنها هم کوچکتر هستم چون آنها لیاقت شهادت را داشتهاند و مرگ هم حق است و برای همه است که باید برویم پس بهتر است تا جایی که خداوند به ما عطا کرده در راه اسلام فدا کنیم و من راضی نیستم کسی برای من گریه کند و حتی اگر من شهید شدم هرچند که لیاقت شهادت را ندارم در عزایم شیرینی بدهید چون شهادت بهترین فیضی است که نصیب مسلمان میشود و این همه زحمت که برای برادرانم فراهم میکنم و برادرانم تا میتوانید نگذارید پدر و مادر عزیزم برای من ناراحتی کنند مرا حلال کنید و برای من هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید و اگر رضایت مرا میخواهید به رهبر انقلاب امام خمینی دعا کنید و اگر کسی از شما سوال کرد که خلیل برای چه به جبهه رفت بگویید برای رضای خدا و یاری اسلام رفت حالا که در این وهله حساس انقلاب اسلامی ما هرچه بیشتر احتیاج به نیروی ایمانی و اسلامی دارد من وظیفه شرعی خود دانستم تا به جبهه اسلام بروم و شاید بتوانم قدمی از اسلام را یاری کنم و حالا وقت آن رسیده است که امام حسین زمان یعنی امام خمینی را یاری کرد و من خدا را شکر میکنم که در موقعی که قرار گرفتم که حکومت سلامی را به چشم خود دیدم و با اسلام واقعی من به جبهه میروم تا پیروز برگردم و اگر در این راه مصلحت باشد که شهید شوم شهادت هدف من است و چنانچه مجروح هم شدم مایه افتخار من است اگر شهید شدم از کسانی که جنازه مرا تشریح میکنم تشکر کنید از طرف من
عبدالخلیل مولائیان