بسمه تعالی
پاسدار شهید عبدالخالق بگی فرزند حاج غلامحسین در تاریخ ۱۳۴۳/۱۱/۱ در شهرضا در خانواده متدین و مستضعف به دنیا آمد تحصیلات ابتدایی را به پایان رسانید و بسیار علاقمند به ادامه تحصیل بود ولی وضعیت مالی خانواده اجازه این کار را نمیداد لذا شروع به کار کارگری نمود و پس از تعویض چند شغل به شغل قنادی پرداخت پاکدامنی و درستی و امانتداری او صاحب مغازه را شیفته خود کرده بود به طوری که تمام امور مغازه را با کمال اطمینان به او واگذار نمود و از او کمال رضایت داشت شهید از اوایل کودکی با قرآن و نماز و شرکت در جلسات قرآن و دعا مأنوس بود و سرتاسر زندگی او پر از خاطرات تلخ و رنج بود با شروع جنگ تحمیلی علاقمند به اعزام به جبههها بود ولی سن کم مانع رفتن او بود تا بالاخره پس از یک سال انتظار با خوشحالی تمام دوره تعلیمات نظامی و فنون جنگی را فرا گرفت عازم جبهههای جنگ تحمیلی شد شهید ۴ مرتبه به جبهه اعزام و حدود یک سال و نیم در جبههها حضور داشت تا در تاریخ ۶۱/۵/۷به آرزوی خود که شهادت بود نائل آمد پیکر پاکش پس از تشییع در گلستان شهدای شهرضا به خاک سپرده شد.
وصیت نامه
شهید بگی دارای دو وصیت نامه می باشد که خلاصه آنها به قرار زیر می باشد.
شکر خدا را به جای میآورم که قدری مهلتم داد تا اسلام واقعی را بشناسم و بتوانم جان ناقابل خود را در راهش نثار کنم و چند تقاضا به امت شهید پرور و خانواده عزیزم دارم ۱_اسلام و میهن و آب و خاک حق ما هستند. با جان و دل از آن حراست کنید و نگذارید به دست اجنبیان بیفتد.
۲_ اسلحهام را زمین نگذارید و راهم را ادامه دهید ۳_رهبر عزیز را تنها نگذارید۴_ به من جوان ناکام نگویید چون با شهادت بهترین شیرینترین کامم را گرفتم ۵_ از شما میخواهم که از روحانیت مبارزو آیات عظام پشتیبانی کنید۶_مبادا بر شهادتم بگریید چون شهدا در جوار حقند ۷_دست از یاری امام و خط او برندارید ۸_از شما میخواهم که چشمانم را باز بگذارید تا کوردلان بدانند کورکورانه این راه را نرفتهام و دست را بیرون بگذارید تا راحت طلبان دنیا طلب بدانند که دست خالی میروم با مشتهایم را گره کرده کنی تا دشمنان بدانند که جسم بیجانم نخواهد گذاشت که آرامش ببینند از شما خانواده محترم تقاضا دارم که من راضی نیستم که یک دینار از بیت المال استفاده کنید.