پاسدار شهید سید مجتبی قریشی فرزند سیدرضا در تاریخ ۱۳۲۳/۴/۹ در یکی از روستاهای ونک در خانوادهای فقیر، مستضعف، کشاورز و روستایی به دنیا آمد. از سن ۸ سالگی به همراه پدر خود به کشاورزی مشغول گردید و چون آن زمان در روستا مدرسهای وجود نداشت خواندن و نوشتن را در مکتبخانه فرا گرفت و دوازده سالگی از داشتن نعمت مادری دلسوز و فداکار محروم گردید و مشکلات دیگر بر روی مشکلات خانوادگی او افزوده شد، در اینجا بود که شبانه روز در مزرعه میماند و کار میکرد تا بتواند زندگی را ادامه دهد. بیشتر اوقات حتی برای بدست آوردن آب آشامیدنی در مزرعه به زحمت بود.
در سن ۱۷ سالگی ازدواج کرد که ثمره آن دو فرزند پسر و دو فرزند دختر بود تا اینکه در سال ۱۳۴۹ زادگاه خود را ترک و به شهرضا آمد و در کارخانه پشم ریسی مشغول به کار شد. در اینجا نیز اکثرا شبانه روزی کار میکرد تا بتواند هزینه زندگی خانوادگی و اجاره مسکن را تامین نماید در ضمن از انجام فرائض مذهبی و نماز اول وقت و دیگر فرائض مذهبی غافل نبود و آنها را به موقع انجام میداد. از تجاوز دشمن به میهن اسلامی بسیار نگران و ناراحت بود و پی فرصت میگشت تا خود را به جبههها برساند تا اینکه پس از گذراندن دوره آموزش در عملیات بیت المقدس شرکت در تاریخ ۱۳۶۱/۲/۱۰ در دارخوئین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران. برای جبهه رفتن خود با کمال افتخار و به خاطر دین اسلام و جدم
رسول الله تا آخرین قطرات خونم در راه قران و دین مبین اسلام فدا خواهم نمود. آرزویی تا موفقیت لشکر اسلام و سلامتی رهبر کبیر انقلاب ایران امام خمینی ندارم. فرزندانم اگر من در راه اسلام شهید شدم افتخار بکنید مبادا ناراحتی ایجاد کنید زیرا زنده هستم و با جدم رسول الله سایه به سایه شما هستم مشکلات، کارهای شما را میبینم شما خیلی خوشحال باشید من در طول عمر خود کسی از من ناراحتی ندیده است. فرزندانم خانه مسکونی خود تعلق به شما میگردد باید مثل زمان پیش درب منزل بر روی هر مسلمان باز باشد و هر چه داریم همه استفاده نمایند همسر عزیزم مدت چهل سال با هم زندگی نمودیم و شاید من نتوانستم حقی که بر گردن من دارید ادا کنم از شما میخواهم که مرا ببخشید برادر عزیزم امیداورم که مثل یک پدر بالای سر بچههایم باشید.
والسلام