سایت جامع شهدای شهرستان شهرضا
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

شهید ذبیح‌الله بهرامی

خلاصه زندگی نامه
پاسدار شهید ذبیح الله بهرامی فرزند حاج حسن در تاریخ ١٣٤٢/١/١٥ در روستای اسفرجان در خانواده‌ای متدین و انقلابی پا بعرصه وجود گذاشت، تا کلاس آخر دبیرستان در دبیرستان شهید طاهرپور اسفرجان گذراند و همراه پدر خود که فردی انقلابی بود و با بسیج و سپاه همکاری داشت در تظاهرات و راهپیمائی‌ها شرکت می‌‌کرد و برای جذب افراد به انقلاب تلاش بسیار می‌نمود و یکی از افراد فعال پایگاه مقاومت بسیج بود. همزمان با اوج‌گیری انقلاب فعالیت او آغاز شد و با پخش پوستر، نوار، اعلامیه و شرکت فعال در تظاهرات و سخنرانی‌ها انقلاب را یاری می‌نمود و شب همچون دیگر عزیزان به پاسداری و گشت‌زنی در سطح روستا می‌پرداخت و از کمک در بسیج لحظه‌ای دریغ نمی‌ورزید و با شروع جنگ تحمیلی همیشه به فکر رفتن به جبهه بود. پیش از سه ماه در جبهه‌های جنگ حضوری بسیار فعال داشت تا سرانجام در مورخه ۱۳۶۱/۱/۷ در عملیات فتح المبین به‌ درجه‌ی رفیع شهادت نائل آمد. جنازه پاکش به‌ شهرضا حمل و در گلستان شهدا به‌ خاک سپرده شد.
ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين بار پروردگارا، ای رب العالمین ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلوب الطالبين. تو را شکر که شربت شهادت این یگانه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده فقیر و حقیر گناهکار خود ارزانی داشتی تو را شکر که این تنها نعمت خدا‌پسند خودت را بر این انسان ذلیل عطا فرمودی و من تنها راه سعادت خویش را به شهادت در راهت یافتم و چه زیباست که من با زمان کوچکترین وسیله خود اعلاترین و ارزشمندترین ارزش‌ها را گرفتم و این نیست مگر لطف و عنایت پروردگار نسبت به بنده‌اش. خداوندا مرا از این همه لطف و عنایت دور مگردان و شهادت را نصیبم کن. من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه کاغذ می‌خوانم همچون تیغی و یا تیری بر قلب سیاه زدایی که این آزادگی را حسن نکرده‌اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می‌کشاند. و تو ای امام ای که به اندازه‌ی تمامی قرن‌ها سختی‌ها و رنج کشیدی از دست این نابخردان خرد همـه هیچ دان: لحظه لحظه این زندگی بر تو همچون نوح – عیسی و موسى و محمد (ص) گذشت ولی تو ای امام و ای عصاره تاریخ بدان که با حرکتت حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی ولی ای امام کیست که این همه رنج‌ها و دردهای تو را درک کند و کیست که دریابد که لحظه‌ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان‌های حاضر و آینده تاریخ می‌باشد. اما، اما ای امام درد تو را رنج تو را می‌دانم چه لسانی با جان می‌خرند. جوان باایمان که هستی و زندگی تازه خویش را در راه به هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کنند. بله ای امام درد تو را جوانان درک می‌کنند اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می‌کنند و بدان ای امام تا لحظه‌ای که خون در رگ‌های جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه‌ای نمی‌گذاریم که خط پیامبرگونه تو که به خط معصومین و تاریخ اسلام وصل است به انحراف کشیده شود ولی ای امام من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای ایران یعنی خوزستان دیدم سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپرشدن خون جوانان خوزستانی بر می‌خیزد و آن این است، ای امام از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه‌ای که خرمشهر سقوط کرد من به طور مداوم ناراحت بودم و دلم می‌خواست که در همان لحظات اول جبهه ها بروم و اول کفار را سرنگون کنم و بعدا اگر خدای تبارک و تعالی خواست شهادت را نصیبم بکند‌. ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را با درود و سلام بر پدر و مادر عزیزم چند سخن کوتاهی دارم آغاز می‌کنم – بنام خدا پدر عزیر دعا به رهبر عزیزمان امام خمینی از یادتان نرود و از خدای تبارک و تعالی این یگانه راه رسیدن به خداوند را برای فرزندتان خواستار شوید و تو را به خدای به جای گریه برای بنده حقیر خدا قران بخوانید‌، ای پدر و مادر اگر من اشتباهی کردم مرا به بزرگواری ببخشید برادران و خواهران، شما ارشاد کننده دل‌ها باشید تا خدا شما را به بهشت برین روانه گردد.
خاطرات

محتوایی برای این مورد یافت نشد.

گالری تصاویر شهید

شهید ذبیح‌الله بهرامی

جنگ ها و عملیات ها :
فتح المبین
اطلاعات شهید :

نام پدر

حسن

زاده :

روستای اسفرجان

تاریخ تولد :

1342/01/15

شغل :

آزاد

محل شهادت:

دشت عباس

تاریخ شهادت :

1361/01/07

موقعیت مزار:

گلزار شهدای روستای اسفرجان قطعه 2ردیف 1شماره 5
کد QR شهید
QR Code https://merajshahreza.ir/shohada/شهید-ذبیحالله-بهرامی/