پاسدار شهید حسن سامع فرزند حاج فتحالله در تاریخ ۱۳۳۷/۱۲/۱۴ در شهرضا در خانوادهای متدین، زحمتکش، کاسب و شهیدپرور به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را به پایان رسانید و پس از آن در بازار شهرضا مشغول به کار شد و در ضمن در مدرسه اقدمیه به فراگیری علوم دینی و عربی مشغول شد و روزی چند ساعت از وقت خود را به این کار اختصاص میداد، تا اینکه به خدمت وظیفه احضار گردید. دورهی آموزش را در پادگان کرمان گذراند و پس از آن به شیراز منتقل شد. با دستور امام مبنی بر تخلیه پادگانها، پادگان شیراز را ترک و به شهرضا آمد این موقع همزمان با ورود امام به ایران بود که به تهران رفت و در استقبال از ایشان شرکت کرد. با پیروزی انقلاب به پادگان برگشت و خدمت وظیفه را به پایان رسانید.
با شروع جنگ تحمیلی در بسیج ثبتنام و به جبهه اعزام شد. در جبهه دارخونین مدت ۴۵ روز جنگید و پس از آن مدت سه ماه در کردستان با مزدوران داخلی به نبرد پرداخت که از ناحیه زانو مجروح و مدتی در بیمارستان شهرضا به معالجه گذرانید و با اینکه هنوز بهبود نیافته بود در تنگ چزابه مدت ۴۵ روز مشغول نبرد گردید و چون چند نفر از همرزمان خود را از دست داد بسیار ناراحت و نگران بود تا مجددا در عملیات پیروزمند فتحالمبین شرکت و در اولین مرحله عملیات در تاریخ ۱۳۶۱/۱/۳ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید حسن سامع اولین شهید این خانواده که پس از آن برادرش حسین نیز به خیل شهدا پیوست جوانی فوق العاده متدین بود کسانی که او را میشناختند خوبیها و مهربانیهای او را هرگز فراموش نمیکنند.
جنازه او به همراه تعدادی دیگر از همرزمانش به شهرضا حمل و در میان حزن و اندوه مردم تشییع و در گلستان شهدای شهرضا به خاک سپرده شد.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشاینده مهربان به نام خدائی که حاضر نکرد احدی را هنگامی که آسمان و زمین را بیافرید و به نام خدائی که اول هستی است قبل از پیدایش و از پس فانی شدن موجودات آخر هستی است و به نام خدائی که ورد زبان سخن پناهجویان است. ستایش سزاوار اوست که زبانها از میان و حد و وصفش عاجز ماندهاند و به او پناه بیاور که جز به فزونی بخشش او امیدوار نیستم و جز از عدل او بیم ندارم و جز یکتاییش اعتماد ندارم و جز به رشتهی توشه او چنگ نمیزنم پناه میآورم به تو ای دارای گذشت و خشنودی.
خدمت والدین عزیز و مهربانم و برادران و خواهران ارجمندم این نامه بعد از کشته شدن من به دستتان میرسد
امیدوارم با رسیدن نامه هیچ ناراحت نشوید و در شما تغییری نکند و هر چه کردهاید صبور و بردبار باشید و این زحماتی که بیش از بیست سال برای من کشیدید و در این موقع زمان اجازه قدم برداشتن و خدمت به اسلام را به من دادید نمیدانم به چه زبانی از شما عذرخواهی کنم امیدوارم خداوند در دنیا و آخرت شما را سعادتمند گرداند (ربنا اغفرلی و الوالدى و اللمومنين يوم يقوم الحساب) و از شماها از کوچک و بزرگ عاجزانه طلب عفو میکنم اگر هر تهمتی و غیبتی یا کوتاهی و نافرمانی از روی نادانی و جهالت کرده.ام مرا ببخشید و حلالم کنید و برای من هم گریه نکنید من به جهت حفظ اسلام و مملکت و انقلاب اسلامی به جبهه آمدم و امیدوارم با نثار جان ناقابلم توانسته باشم دینم و وظیفه ام را به اسلام و مملکت و انقلاب اسلامی اداء کرده باشم. از خداومند منان موفقیت و کوشش در راه اسلام و این انقلاب اسلامی به رهبری پیامبرگونهی امام امت خمینی بتشکن این ناجی بشریت به ویژه مستضعفان، خواهان و خواستارم درود بر کلیه خدمتگزاران به اسلام و جهوری اسلامی ایران.
خدانگهدار شما – امید پیروزی اسلام بر کفر جهان والسلام علیکم و رحمه الله بركاته.