سرباز شهید حجت اله انصاری فرزند حاج امیرقلی در تاریخ ۱۳۴۵/07/16 در شهرضا در خانواده متدین و متعهد به اسلام و مکتب تشیع دیده به جهان گشوده و تحصیلات خود را تا پایان دوره ابتدایی به پایان رسانید و پس از آن مشغول شغل مکانیکی اتومبیل گردید.
از کودکی علاقه به خاندان نبوت و رسالت مخصوصاً حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و در هیئت زنجیرزنان شهرضا فعالیت و در ماه محرم در هیئت زنجیر زدن و گریه کردن تا حد بیهوشی شرکت داشت. هیچ وقت در قید و مال و تجملات دنیا نبود و همیشه از آخرت و زندگی ائمه معصومین صحبت میکرد؛ مخصوصاً شهادت امام حسین و یاران باوفایشان. با شروع جنگ تحمیلی علاقه بسیاری به شرکت در جبههها داشت تا اینکه به سن سربازی رسید و با علاقه تمام وارد خدمت شد.
با علاقهای که به امام داشت مشتاق بود که امر او را برای پر کردن جبههها اجرا نماید؛ لذا بی صبرانه مدت آموزش را پشت سر گذاشت.
او قبل از رفتن به خدمت در پایگاه ولی عصر (عج) و پس از مدتی در پایگاه حضرت سجاد (ع) اکثر شبها را در مشغول فعالیت بود. شهید حجت الله انصاری از طرف ارتش به جبهه جنوب اعزام و در عملیات کربلای پنج شرکت و در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۲ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
پیکر مبارکش را به شهرضا حمل و پس از تشییع در گلستان شهدای شهرضا به خاک سپردند.
وصیت نامه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
الذین آمنوا و الذین هاجروا و جاهدوا و فی سبیل الله اولائک یرجون رحمه اللهو الله غفور رحیم.
آنان که به دین اسلام گرویدن و از وطن خود هجرت نموده و در راه خدا جهاد کردند اینان امیدوار و منتظر خدمت خدا باشند که خدا بر آنها بخشاینده و مهربان است.
اشهد ان لا اله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله
پس از شهادت بر وحدانیت خداوند یکتا و رسالت حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبداله و ولایت بر حق علی بن ابیطالب (ع) و حقانیت تمامی ائمه اطهار (ع) و درود بر امام زمان (عج)و نائب بر حقش امام خمینی و سلام بر ارواح طیبه شهدا از صدر اسلام تاکنون و به امید پیروزی عاجل رزمندگان اسلام و آزادی اسرا و مفقودین آرزوی صبر جزیل و اجر جمیل بر خانوادههای شهدا و اسرا و مفقودین و مجروحین و معلولین گازهای شیمیایی متن وصیتنامه خود را آغاز میکنم.
انا لله و انا الیه راجعون
این حقیر بر اساس وظیفه شرعی و تکلیف الهی و وطنی خود و بر اساس حرف امام که فرمودند رفتن به جبهه واجب کفایی است به این منطقه پر خون از شهدای اسلام پا گذاردم و به جهاد با کافران از خدا بیخبر پرداختم و اگر شهید نشدم به جهاد ادامه میدهم.
بار پروردگارا مرا ببخش و از گناهم صرف نظر کن بار پروردگارا ما جز تو کسی را نداریم به حق و به حرمت خون حسین و یارانش ما را ببخش ما که میدانیم جز با سنگینی از گناه چیز دیگری برای آخرتمان ذخیره نکردهایم .این تو هستی که ما را باید ببخشی؛ خداوندا خودت فرمودهای ادعونی استجب لکم.
پروردگارا امیدوارم که توبه ام را قبول کرده و از گناهانم صرف نظر کنی؛ خداوندا امیدوارم که توانسته باشم با آمدن به جبهه مقداری از گناهم را کم کنم و توانسته باشم وظیفه خود را نسبت به آنچه که فرمودهای انجام دهم.
خدایا،بارالها،پروردگارا،معبودا،معشوقا،مولایم من ضعیف و ناتوان که تحمل یک لحظه سختی و تحمل و درد یک زخم را ندارم چگونه تحمل عذاب تو را دارم. خدایا مرا ببخش و از گناهم درگذر که میدانم تو کریم و رحیم هستی.
بارالها میدانی که ما از مردن و شهید شدن در راه تو نمیهراسیم وناراحت هستیم از اینکه چرا دوباره زنده نمیشویم که به جهاد ادامه بدهیم ولی از آن میترسیم که بعد از ما جای ما خالی بماند و اسلحهمان بر زمین بیفتد.
آری همه یاران یک یک به سوی خدا رفتند در صورتی که نگران فردا و فرداها بودند. من با امام خمینی پیمان بستم و به پیمان خویش وفادار هستم همانطور که او به اسلام و قرآن وفادار است.