و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الیه علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهدا و الصالحین و حسن اولئک رفیقا
این جناب از دوردست و بازوی قدرتمند شما را که دست خداوند بالای آن است میبوسم و بر این بوسه افتخار میکنم (امام خمینی)
پاسدار شهید احمدرضا امینی فرزند حاج رحمت ا…در تاریخ دوم اردیبهشت ماه ۱۳۴۰ در شهرضا متولد گردید هنوز دو سال از سن او نگذشته بود که به همراه خانواده به تهران عزیمت نمود در دوران کودکی به مرض سختی مبتلا گردید که پدر و مادر متوسل به حضرت سیدالشهداشدند و از آنجایی که باید یکی از سربازان اسلام و قرآن باشد شفا یافت در سن پنج سالگی به یکی از کودکستانهای تهران برده شد که به قول خودش با بسیاری از مسائل اولیه و ساده مکتب آشنا شد در سال ۱۳۴۷ به همراه خانواده به شهرضا آمد و تحصیلات تا اخذ دیپلم طبیعی به پایان رسانیدپس از اخذ دیپلم مصادف بود با تشکیل جهاد سازندگی که به همراه پدر و برادر بزرگش ابتدا در آمارگیری که اولین مرحله جهاد بود شرکت و بعد از آن مدتی با زبان روزه در ماه مبارک رمضان درلایروبی قنوات فعالیت میکرد و سپس مسئولیت امور مالی و تا حدی ارتباطات جهاد شهرضا با اصفهان را به عهده گرفت و مانند پدر خود یکی از بنیانگذاران جهاد شهرضا بود پس از ۱۸ ماه کار در جهاد به عضویت سپاه پاسداران شهرضا درآمد و پس از آموزش مقدماتی یک ماهه در پادگان غدیر اصفهان مدت سه ماه و نیم به کردستان رفت و در پاکسازی سنندج یکی از افراد فعال بود و به گفته یکی از همرزمانش در پاکسازی سنندج تعداد زیادی دختر و پسر منافق از سراسر کشور دستگیر و دخترها را در یک دبیرستان جمع آوری و بازداشت وشهید احمدرضا با چند نفر دیگر از دوستانش برای نگهبانی آنها گماردند که در اینجا به وسیله این دختران توطئهای برای انحراف شهید امینی تدارک میبیند از آنجایی که دارای ایمانی قوی و انقلابی بود به لطف خدا این توطئه نقش بر آب میشود. ماه رمضان سال ۱۳۶۰ پاسدار بیت امام(ره) در جماران بود که پس از آن برای گذراندن دوره تکمیلی به شهرضا احضار و پس از آن در پرسنلی سپاه شهرضا از افراد بسیجی که قصد شرکت در جبهه را داشتند مصاحبه به عمل میآورد که حتی افرادی که به علتی رد میشدند از حسن برخورد او تعریف میکردند از تعداد زیادی ناگفته نماند که شهید امینی جز هیئت دفتر همکاری نماینده با مردم و همچنین جز هیئت متشکله کمیته امداد امام خمینی (ره) بود که با ورود به سپاه از آنها استعفا کرد.شهید امینی مطالعات زیادی در کتابهای دینی انقلابی و تاریخی داشت و تحلیلها و یادداشتهایی از خود به یادگار گذاشته در مورد انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام (ره)و نحوه پیروزی انقلاب و صدور انقلاب و دشمنی ابرقدرتهای شرق و غرب که با این انقلاب دارند از قبیل کودتای نظامی نوژه،تظاهرات ملیگراها،دخالت نظامی آمریکا در طبس و حمله عراق به ایران تحلیلهایی دارد که تعریف آنها احتیاج به فرصت بیشتری دارد برای صدور انقلاب معتقد است چنانچه قوانین اساسی و قانون اساسی به طور کامل در کشور اجرا شود با توجه به مسافرتها و گردشگران خارجی و برخورد با آنها و سفر حج انقلاب خود به خود به جهان صادر میشود.
در مورد گروهکها عقیده داشت اینها دشمن انقلاب هستند و خود را به صورت ظاهرا انقلابی در دستگاهها جا زده منتظر فرصت هستند تا نیت شوم خود را به مرحله اجرا گذارند همانطوری که منافقین بارها ضربه خود را زده و بالاخره با اعلام جنگ مسلحانه در برابر جمهوری اسلامی ایستادند. در نمازهایش چنان با حضور قلب میخواند که گویا آخرین نمازی است که میخواند سوالش از روحانیون مبارز و متعهد این بود که چه کنیم تا نماز را حضور قلب بیشتری بخوانیم. با توجه به حضور یک ماه در بیت امام (ره)عاشق امام بود و معتقد بود که امام یکی از عطایا و بخششهای الهی است که به این ملت اهدا شده که از نظر مردم ناشناخته است و با توجه به شغل حساسی که در سپاه به عهده داشت.بسیار مشتاق و علاقمند حضور در جبههها بود که فرماندهی سپاه شهید سید محسن صفوی از رفتن او به جبههها مخالفت میکرد و میگفت اینجا برای او جبهه جنگ است زیرا چنانچه فرد نامناسبی به جبهها اعزام شود ممکن است آنجا خرابکاری جبران ناپذیری به جنگ وارد آورد.
در اسفند ماه ۱۳۶۰ که فرمانده سپاه به مرخصی میرود شهید امینی با اجازه خانواده و معاونت سپاه راهی جبهههای جنوب میشود در مرحله اول عملیات فتح المبین که منجر به آزادسازی قسمت زیادی از میهن اسلامی میشود و دولت عراق نیروهای تازه نفس و تجهیزات کامل دیگری به میدان جنگ میآوردو پادگان عین خوش و سه تیپ از سپاه اسلام را به محاصره در میآورد که در صورتی که حمله میکرد نه تنها قسمتهای فتح شده از دست میرفت بلکه قسمتهای دیگری نیز به دست دشمن میافتاد لذا فرماندهان جنگ از تعدادی از افراد خواستند داوطلب شده خود را به قلب دشمن تازه نفس زده آرایش جنگی آنها رابه هم زنند تا زمینه برای عملیات بعدی فراهم شود لذا شهید امینی با تعداد دیگر منجمله ۴۵نفر از شهرضا با علم به اینکه همگی شهید خواهند شد داوطلب شده خود را به قلب دشمن زده تعدادی از تانکهای آنها را منهدم و در تاریخ۱۳۶۱/۱/۷به درجه رفیع شهادت نائل میشوند حمله اینها باعث میشود که پادگان عین خوش و تیپهای ما را از محاصره خارج و پس از آن توانستند سانتهای ۵ و ۴ وردار دزفول را آزاد نمایند.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم یا مقلب القلوب و الابصار یا محول الحول و الاحوال یا مدبر اللیل و النهار حول حالنا الی احسن الحال
خانواده عزیز و گرامی پس از عرض سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما و دعا برای سلامتی و طول عمر امام عزیز اینجانب احمدرضا هم اکنون صحیح و سالم و با دلی سرشار از شادی و سرور به دعا گویی شماها مشغولم باری به عرضتان برسانم با کمال تاسف ( و شاید به علت بیلیاقتی)من از شرکت در حمله دیشب محروم بودم و به عنوان نیروی احتیاط در موقع حمله دیشب جبهه (حمله) به سر میبریم و احتیاج به نیروهای ما نشد و ما امروز صبح پس از اینکه دو روز از حمله میگذرد به خط دوم و شاید چهارم انتقال یافتهام پدر و مادر گرامی از شما عاجزانه استدعا دارم که از جانب من هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید جای ما از نظر غذا و مکان بسیار خوب است و ما شرمنده ملت ایران هستیم.سلام گرم مرا از فرسنگها دور به کلیه دوستان و آشنایان برسانید و از همه آنها بخواهید که برای طول عمر و سلامتی امام و موفقیت رزمندگان اسلام در نبرد با کفار جهانی دعا کنند. منتظر آمدن من نباشید و نشان درست و حسابی هم ندارم که جواب بدهید و منتظر موقع پایان ماموریت من نباشید. ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین. به امید پیروزی اسلام و برقراری حکومت عدل اسلامی در سراسر جهان.